Remove ads
From Wikipedia, the free encyclopedia
حق واژهای است که در معانی راست و درست و همچنین در معنی «آنچه فرد یا پدیدهای سزاواری آن را دارد» به کار میرود.
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (فوریه ۲۰۲۱) |
یکی از راههای ایده گرفتن از درکها و حواس متعدد این اصطلاح، در نظر گرفتن روشهای مختلف استفاده از آن است. بسیاری از موارد متنوع به عنوان حق ادعا میشوند:
حق زندگی، حق انتخاب؛ حق رأی دادن، کار کردن، اعتصاب کردن حق داشتن یک تماس تلفنی، انحلال مجلس، کار با لیفتراک، پناهندگی، برخورد برابر با قانون، احساس افتخار نسبت به کاری که انجام دادهاست؛ حق وجود، محکوم کردن مجرم به اعدام، شروع نخستین حمله هسته ای، حمل سلاح مخفی به هویت ژنتیکی مشخص. حق باور داشتن چشمان خود، تلفظ زن و شوهر زن و شوهر، تنها ماندن، رفتن به جهنم به روش خود.
به همین ترتیب روشهای مختلفی برای طبقهبندی حقوق وجود دارد، مانند:
چه کسی ادعا میشود حق دارد: حقوق کودکان، حقوق حیوانات و جانوران، حقوق کارگران، حقوق ایالتها، حقوق مردم. حق ادعا شده مربوط به چه اقداماتی است یا چه مواردی را بیان میکند: حقوق بیان آزاد، برای صدور حکم؛ حقوق حریم خصوصی، سکوت کردن حقوق مالکیت، حقوق بدنی. چرا صاحب حق (ظاهراً) حق دارد: حقوق اخلاقی از دلایل اخلاقی ناشی میشود، حقوق قانونی از قوانین جامعه ناشی میشود، حقوق عرفی جنبههای آداب و رسوم محلی است. چگونه حق ادعا میتواند تحت تأثیر اقدامات دارنده حق قرار گیرد: حق مسلم زندگی، حق سلب حق آزادی و حق معافیت پذیری که یک قول وفا میشود.
بحثهای قابل توجهی در مورد معنای این اصطلاح در جامعه دانشگاهی، به ویژه در زمینههایی مانند فلسفه، قانون، دئونتولوژی، منطق، علوم سیاسی و دین وجود دارد.
بعضی از متفکران حقوق را فقط به یک معنا میدانند در حالی که دیگران میپذیرند که هر دو حس دارای اعتبار هستند. در طول تاریخ بحث فلسفی قابل توجهی در مورد این حواس وجود داشتهاست. به عنوان مثال، جرمی بنتام معتقد بود که حقوق قانونی جوهره حقوق است و او وجود حقوق طبیعی را انکار میکند. در حالی که توماس آکویناس معتقد بود که حقوق ادعا شده توسط قانون مثبت اما در قانون طبیعی استوار نیستند، به هیچ وجه حقوق درستی نیستند، بلکه فقط نمای یا تظاهر به حقوق هستند.
حق آزادی و حق مطالبه وارونه یکدیگرند: شخص دارای حق آزادی است که به وی اجازه میدهد کاری را انجام دهد تنها در صورت وجود شخص دیگری که حق ادعا داشته باشد او را از این کار منع کردهاست. به همین ترتیب، اگر شخصی نسبت به شخص دیگری حق ادعا داشته باشد، آزادی آن شخص دیگر محدود است. به عنوان مثال، یک شخص حق دارد در پیادهرو پیادهروی کند و میتواند آزادانه تصمیم بگیرد که این کار را انجام دهد یا خیر، زیرا هیچ گونه تعهدی برای انجام این کار یا خودداری از آن وجود ندارد. اما ممکن است عابران پیاده این تعهد را داشته باشند که در زمینهای خاص مانند املاک شخصی دیگران که آن افراد دیگر حق مطالبه دارند، قدم نزنند؛ بنابراین حق آزادی راه رفتن فرد دقیقاً تا جایی گسترش مییابد که حق ادعای دیگری آزادی وی را محدود کند.
به یک معنا، حق مجوز انجام کاری یا استحقاق خدمات یا درمان خاص از دیگران است و این حقوق را حقوق مثبت نامیدهاند. با این حال، به تعبیری دیگر، حقوق ممکن است بی عملی را مجاز دانسته یا نیاز به آن داشته باشد، و اینها حقوق منفی نامیده میشوند. آنها اجازه میدهند یا نیاز به هیچ کاری ندارند. به عنوان مثال، در برخی از کشورها، به عنوان مثال ایالات متحده، شهروندان حق رأی مثبت دارند و آنها حق منفی دارند که رأی ندهند. مردم میتوانند انتخاب کنند که در یک انتخابات معین بدون مجازات رأی ندهند. در کشورهای دیگر، به عنوان مثال با این وجود استرالیا، شهروندان حق رأی مثبت دارند اما حق رأی دادن منفی ندارند، زیرا رأی دادن اجباری است. بر این اساس:
اگرچه به همین ترتیب نامگذاری شدهاست، اما نباید حقوق مثبت و منفی را با حقوق فعال (که «امتیازات» و «اختیارات» را شامل میشود) و حقوق منفعل (که «ادعاها» و «مصونیتها» را شامل میشود) اشتباه گرفت.
مفهوم کلی حقوق این است که این حقوق توسط اشخاص بهدست میآید به این معنا که آنها مجوز و حق انجام کارهایی هستند که افراد دیگر یا دولتها یا مقامات نمیتوانند آنها را نقض کنند. این درک افرادی مانند نویسنده عین رند است که معتقد است طبق فلسفه وی که به عینی گرایی معروف است فقط افراد از حق برخوردار هستند. با این حال، دیگران استدلال کردهاند که شرایطی وجود دارد که در آنها تصور میشود گروهی از افراد دارای حقوق یا حقوق گروهی هستند. بر این اساس:
میتوان بین حقوق فردی و گروهی تنش ایجاد کرد. یک نمونه کلاسیک که در آن حقوق گروهی و فردی درگیر میشود، درگیری بین اتحادیهها و اعضای آنها است. به عنوان مثال، ممکن است تک تک اعضای اتحادیه دستمزدی بالاتر از دستمزد مورد مذاکره اتحادیه آرزو کنند، اما از طرح درخواستهای بعدی جلوگیری میشود. در یک مغازه به اصطلاح بسته که دارای یک توافقنامه امنیتی اتحادیه است، فقط اتحادیه حق تصمیمگیری در مورد اعضای فردی اتحادیه مانند نرخ دستمزد را دارد؛ بنابراین، آیا «حقوق فردی» مفروض کارگران در مورد دستمزد مناسب حاکم است؟ یا «حقوق گروهی» اتحادیه در مورد دستمزد مناسب حاکم است؟ واضح است که این عامل تنش است.
دانشکده اقتصاد اتریش معتقد است که فقط افراد اعم از هر گروه انتزاعی هستند یا نه، فکر میکنند، احساس میکنند و رفتار میکنند؛ بنابراین، طبق نظر اقتصاددانان این مکتب، جامعه باید از فرد تجزیه و تحلیل شود. این روش، فردگرایی روش شناختی نامیده میشود و اقتصاددانان از آن برای توجیه حقوق فردی استفاده میکنند.
تمایزهای دیگر بین حقوق بیش از تمایز دقیق فلسفی به ارتباط تاریخی یا شباهت خانوادگی مربوط میشود. این موارد شامل تمایز بین حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر بین آنها اغلب تقسیم میشود. برداشت دیگری از حقوق آنها را در سه نسل گروهبندی میکند. این تمایزات با آنچه بین حقوق منفی و مثبت و همچنین حقوق فردی و حقوق گروهی همخوانی دارد، اما این گروهبندیها کاملاً با هم توأم نیستند.
حقوق اغلب در سوالات اساسی است که دولتها و سیاستها برای مقابله با آنها طراحی شدهاند. غالباً توسعه این نهادهای سیاسی اجتماعی رابطه دیالکتیکی با حقوق را ایجاد کردهاند.
حقوق در مورد موضوعات خاص، یا حقوق گروههای خاص، اغلب موارد ویژه ای هستند. غالباً این نگرانیها زمانی بهوجود میآیند که حقوق با سایر مسائل حقوقی یا اخلاقی، حتی گاهی سایر حقوق در تعارض باشد. موارد نگران کننده در طول تاریخ شامل حقوق کار، حقوق LGBT، حقوق تولیدمثل، حقوق معلولیت، حقوق بیمار و حقوق زندانیان بودهاست. با افزایش نظارت و جامعه اطلاعاتی، حقوق اطلاعات از جمله حق حریم خصوصی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
برخی از نمونههای گروههایی که حقوق آنها مورد توجه خاص است، شامل جانوران[۱] و در میان انسانها، گروههایی مانند کودکان[۲] و جوانان، والدین (مادر و پدر) و مردان و زنان است.[۳]
بر این اساس، سیاست نقش مهمی در توسعه یا به رسمیت شناختن حقوق فوق دارد، و بحث دربارهٔ اینکه رفتارها به عنوان «حقوق» گنجانده شدهاست یک موضوع سیاسی مداوم با اهمیت است. مفهوم حقوق با گرایش سیاسی متفاوت است. حقوق مثبت مانند «حق مراقبت پزشکی» بیشتر مورد تأکید اندیشمندان چپ گرایانه قرار میگیرد، در حالی که متفکران راست گرایانه بیشتر بر حقوق منفی مانند «حق دادرسی عادلانه» تأکید دارند.
بهعلاوه، اصطلاح برابری که غالباً با مفهوم «حقوق» گره خوردهاست، اغلب به جهتگیری سیاسی فرد بستگی دارد. محافظه کاران و آزادی خواهان و مدافعان بازارهای آزاد معمولاً برابری را با برابری فرصتها مشخص میکنند و در فرایند ساختن کارها خواستار قوانینی برابر و منصفانه هستند، در حالی که توافق دارند که بعضی اوقات این قوانین عادلانه به نتایج نابرابر منجر میشوند. در مقابل، سوسیالیستها معمولاً برابری را با برابری نتیجه تشخیص میدهند و وقتی مردم از کالاها و خدمات برابر برخوردار میشوند، انصاف را میبینند و بنابراین فکر میکنند که مردم حق دارند از بخشهای ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی یا کمک اقتصادی یا مسکن برخوردار شوند.
در فلسفه، فرا اخلاق شاخه ای از اخلاق است که میخواهد ماهیت خصوصیات اخلاقی، گزارهها، نگرشها و قضاوتها را درک کند. فرا اخلاق یکی از سه شاخه اخلاق است که بهطور کلی توسط فلاسفه شناخته میشود، سایر اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی هستند.
در حالی که اخلاق هنجاری سوالاتی از قبیل "چه کاری باید انجام شود؟" را مورد توجه قرار میدهد، بنابراین برخی ارزیابیهای اخلاقی را تأیید میکند و برخی دیگر را رد میکند، فرا اخلاق سؤالاتی مانند "خوب بودن چیست؟" را بیان میکند؛ و "چگونه میتوان خوب و بد را تشخیص داد؟"، در تلاش برای درک ماهیت خصوصیات و ارزیابیهای اخلاقی است.
اخلاق حقوق پاسخی است به این سؤال فرا اخلاقی که اخلاق هنجاری به چه موضوعی مربوط میشود (فرا اخلاق همچنین شامل گروهی از سوالات در مورد شناخته شدن، درست یا غلط بودن اخلاق است که اخلاق حقوق مستقیماً به آن توجه نمیکند). اخلاق حقوق معتقد است که اخلاق هنجاری مربوط به حقوق است. نظریههای فرا اخلاقی جایگزین این است که اخلاق به یکی از موارد زیر توجه دارد:
اخلاق در حقوق تأثیر بسزایی در تفکر سیاسی و اجتماعی داشتهاست. در اعلامیه جهانی حقوق بشر مثالهای مشخصی از حقوق پذیرفته شده گسترده آورده شدهاست.
برخی از فلاسفه از حقوق به عنوان موجوداتی مشکوک از نظر هستی شناختی انتقاد کردهاند. به عنوان مثال، اگرچه جرمی بنتام، فیلسوف منفعت طلب با تمدید حقوق قانونی فردی مخالف ایده قانون طبیعی و حقوق طبیعی بود و آنها را «مزخرف بر پایههای چوبی» خواند. بهعلاوه، میتوان توانایی حقوق ایجاد عدالت برای همه را زیر سؤال برد.
ملاحظات خاص در تعریف مشخص از حقوق، در دوران مختلف تاریخ، بارها تغییر کردهاست. در بسیاری موارد، تعریف یک گروه از حقوق، در تضادی قهرآمیز با سایر گروهها قرار داشت. در حوزه سیاسی، هرگاه موضوع حقوق، از نظر تاریخی اهمیت داشت، قوانین اساسی کشورها به تعیین حقوق مدنی اشخاص میپرداختند.
در طول تاریخ، بسیاری از مفاهیم حقوقی، مقتدرانه و دارای سلسله مراتب هرمی بودند. تناسب حقوقی در ارتباط میان افراد، وجود نداشت و حق یک فرد میتوانست، بارها از حقوق دیگران بیشتر باشد. برای مثال، وظیفهٔ پسر، در احترام به پدر، بر اساس حق پسر، به دریافت مراقبت پدرانه، تعریف نمیشد. یا حقوق مسلم پادشاه، حق متقابلی را برای زیردستان، تضمین نمیکرد.[۴]
در مقایسه، تعریف حقوق در نسخههای جدید، به روال انقلاب آمریکا و فرانسه، بر آزادی و برابری تأکید میکند.
اسناد مهم در تاریخ سیاسی حقوق عبارتند از:
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.