From Wikipedia, the free encyclopedia
برنامهریزی راهبردی فرآیندیست سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیمگیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود راهبرد، صورت میگیرد. این فرایند افراد و منابع را نیز شامل میشود.
برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفتهاست. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان مینامند.
برنامهریزی راهبردی برای برنامهریزی مؤثر به منظور تصویر کردن طرح و برنامه یک سازمان بکار میرود، اما هرگز نمیتواند مشخصاً پیشبینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
متفکران و خبرگان حوزهُُ راهبرد در سازمان میباید راهبردهای سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.
این مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات در صفحهٔ بحث گفتگو کنید. (دربارهٔ چگونگی و زمان مناسب برداشتن این برچسبها بیشتر بدانید)
|
درواقع برنامهریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است. هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسشهای زیر پاسخ خواهد داد:
در برنامهریزیهای تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:
چگونه میتوان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟
در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!
در بسیاری از سازمانها برنامه راهبردی دربارهٔ این است که سال آینده سازمان به کجا خواهد رسید که بهطور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز صادق است، اگرچه بعضی از سازمانها چشمانداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش دادهاند.
چشمانداز: چگونگی سازمان در آینده را تعریف میکند. چشمانداز یک افق دراز مدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت میکند توصیف میکند. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک میکند ممکن است بیانیه چشماندازی داشته باشد که میگوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشمانداز آیندهٔ سازمان را به صورت خلاصه بیان میکند. این بیانیه بر روی آینده متمرکز میشود.
مأموریت: هدف بنیادی یک سازمان یا یک سرمایهگذاری را بیان میکند، مختصراً توضیح میدهد چرا سازمان وجود دارد و برای رسیدن به چشماندازش چه کاری انجام میدهد.
گاهی مأموریت برای نمایش تصویر سازمان در آینده به کار میرود. یک بیانیه مأموریت گاهی جزییات کارهای را که انجام داده در اختیار میگذارد و به سؤال "چه کاری انجام میدهیم؟" پاسخ میدهد. برای مثال ممکن است نیکوکار "کار آموزی برای بیکار و بیخانمان" را فراهم سازد.
یک بیانیه مأموریت مشتری و فرایندهای مهم را تعریف میکند. این بیانیه سطح کارایی مطلوب را به آگاهی شما میرساند و معیار تصمیمگیری صریح را مهیا میسازد.
در معدودی از شرکتها یک بیانیه چشمانداز ممکن است شبیه یک بیانیه مأموریت باشد، اما این میتواند یک خطای سنگین باشد چرا که میتواند موجب سردرگمی مردم شود.
کدام یک اول میآیند؟ بیانیه مأموریت یا بیانیه چشمانداز؟ بستگی دارد. اگر شما یک کسب و کار تازه یا طرح یا برنامهٔ جدید برای خدمات جاری خود داشته باشید، آنگاه چشمانداز، مأموریت و باقی برنامههای استراتژیک را هدابت خواهد کرد. اگر شما یک کسب و کار تأسیس شده دارید در حالیکه مأموریت ایجاد شده، آنگاه مأموریت، چشمانداز و باقی برنامههای استراتژیک را هدایت میکند. در هر صورت شما نیازمند دانستن اهداف بنیادی خود یعنی -ماموریت، موقعیت کنونی شما از نظر منابع درونی و قابلیتها (تعداد نفرات و/یا نقاط ضعف) و شرایط بیرونی (فرصتها و/یا تهدیدها)، و اینکه به کجا میخواهید بروید - و چشمانداز آینده هستید. این مهم است که شما پایان و نتیجه مطلوب را از ابتدا در نظر بگیرید.
فرایند برنامهریزی راهبردی بر اساس مدل معتبر برایسون در کتاب برنامهریزی راهبردی در سازمانهای دولتی، عمومی و غیرانتفاعی به شرح زیر است:
«رضائیان» (۱۳۸۰) فراگرد برنامهریزی راهبردی را به صورت زیر نمایش دادهاست:
کتاب «برنامهریزی راهبردی و کاربرد آن» فرایند برنامهریزی راهبردی را به صورت ذیل نمایش دادهاست:
«حمیدیزاده» (۱۳۸۰) مراحل ذیل را برای این روند برشمرده است:
«رابینز و سنزو» (۲۰۰۰) این فرایند را به شکل زیر بیان کردهاند:
در مقاله «مبینی دهکردی و سلمانپور خویی» (۱۳۹۱)، مراحل برنامهریزی راهبردی در قالب فرایند سه مرحلهای تعیین ورودیها، فرایند تغییر شکل ورودیها و در نهایت شکلگیری خروجی و مطابق با شکل زیر نشان داده شدهاست:
بهطور کلی، «سه گام اساسی» که در طراحی برنامهریزی راهبردی باید به آنها توجه داشت عبارت است از:
بررسی متون مختلف در حوزه برنامهریزی راهبردی بیانگر آن است که اساساً فرایند مدیریت استراتژیک را میتوان شامل «سه مرحله» ذیل دانست:
همچنین، راهبردها و استراتژیهای سازمان باید بر مبنای «شناخت کافی» از موارد ذیل تدوین و اجرا شوند:
واژه «استراتژی» از واژه یونانی «Strategos» گرفته شده که به معنای «سالار سپاه» میباشد. سالانه هر یک از ده قبیله یونانی یک Strategos برمیگزیدند تا سپاهیانشان را هدایت نماید. بعدها وظایف وی به امور قضایی و مدنی نیز تعمیم داده شد. تاریخچه برنامهریزی استراتژیک به امور نظامی برمی گردد. برابر تعریف لغتنامه وبستر «استراتژی، دانش برنامهریزی و هدایت عملیات نظامی بزرگ در مقیاس کلان با هدف تشخیص و یافتن بهترین موقعیت پیش از درگیری واقعی با دشمن است».
برنامهریزی استراتژیک در سازمانها در دهه ۱۹۵۰ آغاز و در دهههای ۶۰ و ۷۰ به سرعت محبوبیت یافت و بسیاری از مدیران دریافتند که استراتژی، پاسخ بسیاری از مسائل است. در دهه ۶۰، مدلهای کیفی و کمّی استراتژی گسترش یافت. در آغاز دهه ۸۰ میلادی، مدل ارزش سهام داران و مدل پورتر برای برنامهریزی استراتژیک، استاندارد شناخته میشدند. نیمه دوم دهه ۸۰ میلادی، آغاز پیدایش مدلهای استراتژی معطوف به شایستگی محوری و تمرکز بر بازار بود. اواخر نیمه دوم دهه ۸۰ و آغاز دهه ۹۰ میلادی، شروع پیدایش مدلهای نسل دوم برنامهریزی استراتژیک بود که بیشتر بر اهمیت انطباق سازمان با تغییر، انعطافپذیری، تفکر استراتژیک و یادگیری سازمانی تمرکز و تأکید داشتند.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.