From Wikipedia, the free encyclopedia
اوپانیشادها (سانسکریت: उपनिषद्, उपनिषत्، آوانگاری: اُپنِشد, Upaniṣad، ت. «نظریه باطنی») از کهنترین متون مینوی آئین هندو و مهمترین آثار فلسفی هندوستان هستند که تاریخ تقریر قدیمیترینشان به سدههای هفتم یا ششم قبلازمیلاد میرسد. اوپانیشادهای اصیل متأخرترین قسمت وداها را شکل میدهند. تعداد متونی که با نام اوپانیشاد شناخته میشوند از ۲۰۰ میگذرد که نیمی از آنها از اواخر هزاره نخست پیشازمیلاد تا میانهٔ هزارهٔ دوم میلادی و بهالهام از اوپانیشادهای اصیل نگاشته شدهاند. در انتهای یکی از اوپانیشادهای جدید موسوم به اوپانیشاد موکتیکه فهرستی از ۱۰۸ اوپانیشاد آمدهاست که ده تا سیزده تا از آنها به اوپانیشادهای اصلی (موکیه) معروفاند. متونی که معمولاً در ردهٔ اوپانیشادهای اصلی جای میگیرند عبارتاند از: اوپانیشاد آیتریه، اوپانیشاد کوشیتکی، اوپانیشاد چاندوگیه، اوپانیشاد کنه، اوپانیشاد تیتریه، اوپانیشاد کته، اوپانیشاد شوتاشوتره، اوپانیشاد میتری، اوپانیشاد بریهدآرنیکه، اوپانیشاد ایشا، اوپانیشاد موندکه، اوپانیشاد ماندوکیه، و اوپانیشاد پرشنه. برخی از این اوپانیشادها منظوماند و برخی دیگر منثور.
واژهٔ اوپانیشاد در لغت بهمعنای «نزدیک بنشین» است و به جلوس شاگرد نزد استاد هنگام دریافت آموزههای روحانی اشاره دارد.[۱] تاریخ تقریر اوپانیشادها محل مناقشهٔ محققان است. بااینوجود میتوان گفت که قدیمیترین اوپانیشادها مثل اوپانیشاد بریهدآرنیکه و چاندوگیه متونی پیشابوداییاند و در برخی اوپانیشادها مثل شوتاشوتره و ماندوکیه تأثیر متون نخستین بودایی دیده میشود و میتوان تاریخ تألیف آنها را حدود ۵۰۰ قبلازمیلاد دانست. هویت مؤلفان اوپانیشادها نیز مانند دیگر متون کهن سانسکریت معلوم نیست. بهنظر مکان تقریر اوپانیشادهای نخستین در شمال هند بودهاست.
اوپانیشادها، بااینکه متونی فلسفیاند که به وداها (کتب آیینی هندوئیسم) پیوست شدهاند، در ذات خود با اعمال آیینی، «پرستش»، و «قربانی کردن» ضدیت دارند. خدایان بسیاری که در دیگر بخشهای ادبیات ودایی شرح آنها رفتهاست در اوپانیشادها به دو مفهوم آتمن (خویشتن) و برهمن (واقعیت غایی) تقلیل یافتهاند. اختلاف شارحان اوپانیشادها بر رابطهٔ بین آتمن و برهمن سبب تشکیل سه مکتب اصلی ویدانته شدهاست که عبارتند از ویدانته ادویته (یکی بودن آتمن و برهمن)، ویشیشتادویته (مشمول بودن آتمن در برهمن)، و دوایته (متمایز بودن آتمن از برهمن، که مکتبی خداباورانه محسوب میشود).
اوپانیشادها تا سال ۱۶۵۶ میلادی در دسترس غیرهندیها نبود. در آن سال محمد داراشکوه فرزند شاه جهان و ممتاز محل ۵۰ اوپانیشاد را به فارسی ترجمه کرد. در سال ۱۸۰۱ میلادی انکتیل دوپرون این اثر را از فارسی به لاتین ترجمه کرد و موجب شناساندن اوپانیشادها به جهان غرب شد. این ترجمه توجه متفکران غربی را به این متون جلب کرد و فلاسفهای چون شوپنهاور و شلینگ این آثار را مطالعه و تحسین کردند. هندشناسان معاصر نیز به بررسی تطابق برخی مفاهیم بنیادی در اوپانیشادها و فلسفه غربی پرداختهاند.
عبارت سانسکریت اوپانیشاد (از «اوپه» بهمعنای «نزدیک» + «نی-شَد» بهمعنای «بنشین»)[۲] اشاره به جلوس شاگرد نزد استاد هنگام دریافت آموزههای روحانی دارد.[۳] در واژهنامهٔ سانسکریت مانیر-ویلیامز آمدهاست که «به گفتهٔ منابع معتبر محلی، اوپانیشاد بهمعنای پایان دادن به جهل بهوسیلهٔ تجلّی معرفت روح عظمی است.»[۴]
شانکرا در شرحش بر اوپانیشادهای کته و بریهدآرنیکه مینویسد که اوپانیشاد به معنای آتماویدیه[الف] بهمعنای «دانش خویشتن» یا برهماویدیه[ب] به معنای «دانش برهمن [واقعیت غایی]» است. واژه اوپانیشاد در متن بسیاری از اوپانیشادها هم دیده میشود، از جمله در بند چهارم سیزدهمین مجلد از فصل نخست اوپانیشاد چاندوگیه. ماکس مولر و پل دوسن واژهٔ اوپانیشاد را در این متون بهصورت «دکترین پنهان» برگرداندهاند[۵] و رابرت ارنست هیوم آن را «معنای عرفانی» ترجمه کردهاست.[۶] پاتریک آلیول هم معادل «ارتباطات پنهان» را برای آن برگزیده است.[۷]
هویت نگارندگان اوپانیشاد معلوم نیست. بهگفتهٔ رادهاکرشنن، «هویت مؤلفان اغلب آثار ادبی کهن هندی مجهول است و ما نام مؤلفان اوپانیشاد را نمیدانیم.»[۸] اوپانیشادهای کهن ضمیمهٔ کهنترین نوشتههای آیین هندو یعنی وداهایند که سنتاً آپائوروشیه («نا-انسانی، ابرانسانی»[۹] یا «غیرشخصی، بدون نگارنده»)[۱۰][۱۱][۱۲] دانسته میشوند. بنابر وداها، این آثار را ویشیها (عالمان) ماهرانه و درپی خلاقیت ملهم ساختهاند، چنانکه نجاری ارابهای را میسازد.[۱۳]
برخی از آرای فلسفی در اوپانیشادهای نخستین را به عالمان معروفی چون یاجناوالکیا، اودالاکا آرونی، شوتاکتو، شاندیلیا، آیتریه،[پ] بالاکی،[ت] پیپالادا، و ساناتکومارا نسبت دادهاند.[۸][۱۴] از زنانی چون مایتریی و گارگی نیز در مناظرهها و پینوشتهای اوپانیشادهای نخستین نام برده شدهاست.[۱۵] همچنین استثنائاتی بر ناشناس بودن نگارندگان اوپانیشادها نیز هست، مثلاً در پایان اوپانیشاد شوتاشوتره نام شوتاشوترهٔ خردمند آمدهاست که نگارندهٔ آن محسوب میشود.[۱۶]
برخی محققان بر این باورند که اوپانیشادها در گذر زمان با یکدیگر آمیخته[۱۷] و گسترش یافتهاند. در متنهای نسخههای مختلف اوپانیشادهای یکسان که در مناطق مختلف آسیای جنوبی یا در زبانهای غیرسانسکریت یافت شدهاست و همچنین در بدنهٔ متن هر اوپانیشاد تفاوتهایی در وزن،[۱۸] شیوه نگارش، دستور زبان، و ساختار هست[۱۹][۲۰] و باور بر این است که متنهای کنونی حاصل کار نگارندگان پرشماری باشد.[۲۱]
محققان از زمان تألیف اوپانیشادها اطمینانی ندارند.[۲۲] فیلسوف و شارح متون هندو استیون فیلیپس[ث] میگوید که بررسی تاریخشناسی اوپانیشادهای نخستین عملی دشوار است، چرا که این کار با حدس زدن بر اساس شواهد محدود و تحلیل لحن کهن، شیوهشناسی، و تکراریات بین متون صورت میگیرد و بر فرضیاتی مبنی بر سیر تدوین و تکامل احتمالی ایدهها و تأثیر فلسفههای هندی بر یکدیگر استوار است.[۲۳] پاتریک آلیولِ هندشناس نیز میگوید «بر خلاف برخی ادعاها، تعیین تاریخی برای تألیف این اسناد [اوپانیشادهای نخستین] که از چند قرن دقیقتر باشد کاری است به پایداری خانهای پوشالی.»[۲۴] برخی محققان بر آن بودهاند که با تحلیل مشابهات بین اوپانیشادهای هندو و متون بودایی، تاریخ تألیف اوپانیشادها را تعیین کنند.[۲۵]
پاترین آلیول تاریخشناسی ذیل را برای اوپانیشادهای نخستین (یا اوپانیشادهای اصلی) پیشنهاد میکند:[۲۶][۲۴]
استیون فیلیپس تاریخ تألیف اوپانیشادهای نخستین را در بازهٔ زمانی ۸۰۰ تا ۳۰۰ پیشازمیلاد میداند. بهگفتهٔ او نظر غالب هندشناسان کنونی بر این است که اوپانیشادهای بریهدآرنیکه، چاندوگیه، ایشا، تیتریه، آیتریه، کنه، کته، موندکه، و پرشنه پیشابودایی و پیشاجِیناند و شوتاشوتره و ماندوکیه همزمان با ادبیات نخستین بودایی و آیین جین تألیف شدهاند.[۲۳]
تألیف اوپانیشادهای متأخر (موسوم به «اوپانیشادهای کوچک»)، که تعدادشان به ۹۵ تا میرسد، از اواخر هزاره نخست پیشازمیلاد تا میانهٔ هزارهٔ دوم میلادی صورت گرفتهاست.[۳۲] گوین فلاد تاریخ تألیف بسیاری از بیست اوپانیشاد یوگا را در بازهٔ تاریخی ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلادی میداند.[۳۳] پاتریک آلیول و محققان دیگر برآنند که هفت تا از بیست اوپانیشاد شانایاشه احتمالاً زمانی بین قرون آخر هزارهٔ نخستین پیشازمیلاد تا سال ۳۰۰ میلادی تألیف شدهاند.[۳۴] حدود نیمی از اوپانیشادهای شانایاشه را هم احتمالاً در قرون چهاردهم تا پانزدهم میلادی نوشته باشند.[۳۵]
باور بر این است که اوپانیشادهای نخستین در شمال هند تألیف شدهاند. این منطقه از غرب با دره سند علیا، از شرق با دره گنگ سفلی، از شمال با دامنههای هیمالیا، و از جنوب با رشتهکوه ویندیا محصور است.[۲۴] محققان تا حد قریببهاطمینان بر این باورند که منطقهای که اوپانیشادهای نخستین را تولید کرده مرکز برهمنگرایی باستان بوده و شامل کورو-پانچال و کوشل-ویدها و مناطق مجاور بلافاصلهٔ اینها میشدهاست.[۳۶] مرزهای این منطقه دربرگیرنده مرزهای امروزی بیهار، نپال، اونار برادش، اوتارکند، هیماچال پرادش، هاریانا، شرق راجستان، و شمال مادیا پرادش است.[۲۴]
بااینکه مساعی پرشماری درجهت تعیین خاستگاه هرکدام از اوپانیشادها انجام شدهاست، نتایج این مساعی چندان مطمئن نیستند. ویتزل[ج] مرکز اتفاقات در اوپانیشاد بریهدآرنیکه را منطقهٔ ویدئا میداند، چراکه فرمانروای آن جاناکا در این اوپانیشاد نقشی بارز دارد.[۳۷] اوپانیشاد چاندوگیه نیز احتمالاً در مناطق غربی شبهجزیره هند، شاید در کورو-پانچال تألیف شدهاست.[۳۸]
در قیاس با اوپانیشادهای اصلی، اوپانیشادهای جدید مضبوط در موکتیکه به منطقهای کاملاً متفاوت و احتمالاً در جنوب هند تعلق دارند.[۳۹] در فصل چهارم اوپانیشاد کوشیتکی، از منطقهای به نام کاشی (بنارس امروزی) یاد شدهاست.[۲۴]
بیش از ۲۰۰ اوپانیشاد وجود دارد. یکی از این اوپانیشادها موسوم به موکتیکه (تألیف پیش از ۱۶۵۶ میلادی)[۴۰] حاوی فهرستی از ۱۰۸ اوپانیشاد است[۴۱] که موکتیکه خود آخرین اوپانیشاد این فهرست است. اوپانیشادهای این فهرست به دستههای شاکتیگرا، سانیاسه (زندگی رهبانی)، شیواگرا، ویشنوگرا، یوگا، و سامانیه (عمومی) تقسیم شدهاند.[۴۲][۴۳]
برخی اوپانیشادها تحت عنوان «فرقهگرا» دستهبندی شدهاند، چرا که آرای مطرحشده در آنها از منظر خدایی خاص در سنت هندو (مثل ویشنو، شیوا، شاکتی) یا مجموعهای از خدایان خاص (مثل اوپانیشاد سکانده) ارائه شدهاست. این سنن در پی آن بودند که با «اوپانیشاد» و درنتیجه شروتی (وحی) نامیدن متون خود آنان را بهعنوان متونی ودایی مطرح کنند.[۴۴] اغلب این اوپانیشادهای فرقهگرا، مثل اوپانیشادهای رودراریدایا و ماهانارایان، این مفهوم را مطرح میکنند که همهٔ خدایان یکیند و جنبهها و تجلیهایی از برهمن (مفهوم ودایی واقعیت متافیزیکی غایت قبل و بعد از آفرینش جهان) هستند.[۴۵][۴۶]
هر یک از اوپانیشادهای اصلی را میتوان با یکی از شاکاها (مکاتب تفسیر یکی از چهار ودا) مرتبط دانست.[۴۷] گفته میشود که شاکاهای بسیار وجود داشتهاند که تنها کسری از آنها باقی ماندهاست. در قیاس با اوپانیشادهای اصلی، اوپانیشادهای جدید ارتباطی با متون اصیل ودایی ندارند، فلاسفهٔ مهم ویدانته بر آنها شرحی ننوشتهاند، و زبان آنها با زبان اوپانیشادهای اصلی متفاوت است. زبان اوپانیشادهای جدید صریحتر است و مکنونات کمتری دارد، و درنتیجه خواندن و درک آنها برای خوانندهٔ امروزی سهلتر است.[۴۸]
ودا | سمیتا (نسخ) | شاکا (مکتب تفسیری) | اوپانیشاد اصلی |
---|---|---|---|
ریگودا | تنها یک نسخه | شاکالا | اوپانیشاد آیتریه |
ساماودا | تنها یک نسخه | کائوتوما | اوپانیشاد چاندوگیه |
جایمینیا | اوپانیشاد کنه | ||
رانایانیه | |||
یجورودا | کریشنا یجورودا | کته | اوپانیشاد کته |
تیتریه | اوپانیشاد تیتریه | ||
میتری | |||
هیرانیاکشی (کاپیشتاهالا) | |||
کتهکه | |||
شوکله یجورودا | واجاسانیی مادهیاندینا | اوپانیشاد ایشا و اوپانیشاد بریهدآرنیکه | |
کانوا | |||
آتارواودا | دو نسخه | شائوناکا | اوپانیشاد ماندوکیه و اوپانیشاد موندکه |
پایپالادا | اوپانیشاد پرشنه |
فهرست ثابت و شاملی از اوپانیشادها وجود ندارد، چرا که اوپانیشادهای جدیدی افزون بر اوپانیشادهای موکتیکه هنوز هم کشف یا تألیف میشوند.[۴۹] برای مثال در سال ۱۹۰۸ میلادی فردریش شریدر چهار اوپانیشاد جدید را کشف کرد که با عناوین باشکاله، چاگالیه، آرشیه، و سائوناکه شناخته میشوند. شریدر این اوپانیشادها را، که متون سه تای آنها[چ] بهدلیل نگهداری نامناسب ناقص و نارسا است، مربوط به دورهٔ نخست اوپانیشادهای منثور میدانست.[۵۰]
اوپانیشادهای کهن جایگاهی والا در سنن هندو دارند و ازین رو نگارندگان برخی از آثار فرقهگرا تلاش کردهاند با «اوپانیشاد» نامیدن آثار خود ازین جایگاه سود ببرند.[۵۱] شمار این «اوپانیشادهای جدید» به صدها عدد میرسد و موضوعشان از فیزیولوژی[۵۲] گرفته تا وارستگی از تعلقات دنیوی[۵۳] تا نظریات فرقهگرایانه[۵۴] متنوع است. این آثار بین قرن آخر پیشازمیلاد و اوایل قرون جدید (حدود ۱۶۰۰ میلادی) تألیف شدهاند.[۵۵][۵۳] بااینکه بیش از بیست و چهار تا از اوپانیشادهای جدید پیش از قرن سوم میلادی نوشته شدهاند،[۵۶][۵۷] بیشتر آثاری که نام «اوپانیشاد» را یدک میکشند به نیمهٔ نخست هزارهٔ دوم میلادی تعلق دارند. این آثار متون ودایی نیستند و در برخی از آنها از موضوعاتی که در اوپانیشادهای ودایی از آنها سخن رفتهاست خبری نیست.[۵۸] برای مثال موضوع غالب اوپانیشادهای اصلی شاکتیگرا تفاوتهای نظری و تفسیری بین دو فرقهٔ اصلی اوپاسانای شری ویدیه (شکل مهم تانترایی شاکتیپرستی) است. فهرستهای بسیط اوپانیشادهای شاکتیگرا با هم متفاوت است و بیانگر فرقهٔ مؤلف فهرست است، بنابراین نمیتواند شاهدی بر جایگاه تانترایی اوپانیشاد باشد.[۵۹] محتوای تانترایی این متون نیز موقعیت آن را برای فرقههای غیرتانترایی تضعیف کردهاست. اوپانیشادهای جدید شروتی (وحی) محسوب نمیشوند و اعتبار آنهای به عنوان متون آیینی هندو پذیرفته نشدهاست.[۶۰]
هر یک از اوپانیشادها با یکی از چهار ودا (ریگودا، ساماودا، یجورودا (که دو نسخه [یا سمیتا] از آن هست: کریشنا یجورودا و شوکله یجورودا)، و آتارواودا) مرتبطند.[۶۱] امروزه اوپانیشادهای باستانی، که ضمیمهٔ وداها بودهاند، از لایههای متون ودایی براهمنهها و آرنیکهها جدا شده و در گلچینهایی از اوپانیشادها جمعآوری شدهاند.[۶۲] این گلچینها، که تعداد زیادی از آنها هست، در اوپانیشادهای مشمول و چگونگی اختصاص اوپانیشادهای جدید به وداهای کهن با یکدیگر تفاوت دارند. در جنوب هند، گلچینهای مبتنی بر فهرست اوپانیشاد موکتیکه[ح] (که مشتمل بر ۱۰۸ اوپانیشاد است) و به زبان تلوگو تا قرن نوزدهم به معمولترین مجموعهها بدل شدهبودند.[۶۳][۶۴] در شمال هند، گلچینی مشتمل بر ۵۲ اوپانیشاد معمولتر است.[۶۵]
فهرست ۱۰۸ اوپانیشادی موکتیکه ۱۳ اوپانیشاد نخست را در گروه موکیه،[خ][۶۶][۶۷][۶۸] ۲۱ اوپانیشاد را در گروه سامانیه (برای عموم)، ۲۰ اوپانیشاد را در گروه سانیاسه (زندگی رهبانی)،[۶۹] ۱۴ اوپانیشاد را در گروه ویشنوگرا، ۱۲ اوپانیشاد را در گروه شیواگرا، ۸ اوپانیشاد را در گروه شاکتیگرا، و ۲۰ اوپانیشاد را در گروه یوگا دستهبندی میکند.[۷۰] ۱۰۸ اوپانیشاد فهرست موکتیکه در جدول زیر آمدهاند.[۷۱] اوپانیشادهای موکیه مهمترین اوپانیشادها هستند و با زمینهٔ زردرنگ متمایز شدهاند.[۶۷]
ودا | تعداد[۷۲] | موکیه[۷۳] | سامانیه (برای عموم) | سانیاسه (زندگی رهبانی)[۶۹] | شاکتیگرا[۷۴] | ویشنوگرا[۷۵] | شیواگرا[۷۶] | یوگا[۷۰] |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
ریگودا | ۱۰ | اوپانیشاد آیتریه، اوپانیشاد کوشیتکی | اوپانیشاد آتمابودا، اوپانیشاد مودگالا | اوپانیشاد نیروانا | اوپانیشاد تریپورا، اوپانیشاد ساوبهاگیا-لاکشمی، اوپانیشاد باهوریچا | - | اوپانیشاد آکسمالیکا | اوپانیشاد نادا بیندو |
ساماودا | ۱۶ | اوپانیشاد چاندوگیه، اوپانیشاد کنه | اوپانیشاد واجراسوچی، اوپانیشاد ماها، اوپانیشاد ساویتری | اوپانیشاد آرونیا، اوپانیشاد میتری، اوپانیشاد بریهات-سانیاسه، اوپانیشاد کاندیکا (لاگهو سانیاسه) | - | اوپانیشاد واسودوا، اوپانیشاد آویاکتا | اوپانیشاد رودراکسا، اوپانیشاد جابالی | اوپانیشاد یاگاچودامانی، اوپانیشاد دارشانا |
کریشنا یجورودا | ۳۲ | اوپانیشاد تیتریه، اوپانیشاد کته، اوپانیشاد شوتاشوتره، اوپانیشاد میتری[د] | اوپانیشاد سارواسارا، اوپانیشاد شوکاراهاسیا، اوپانیشاد اسکاندا، اوپانیشاد گاربها، اوپانیشاد شاریراکا، اوپانیشاد اکاکسارا، اوپانیشاد آکشی | اوپانیشاد برهما، (لاگهو، برهاد) اوپانیشاد آوادهوتا، اوپانیشاد کاتهاشوروتی | اوپانیشاد ساراسوتی راهاسیا | اوپانیشاد نارایانا، اوپانیشاد کالی-سانتارانا | اوپانیشاد کالوالیا، اوپانیشاد کالاگنی رودرا، اوپانیشاد داکشینمورتی، اوپانیشا رودراهاردایا، اوپانیشاد پانکابراهما | اوپانیشاد آمریتابیندو، اوپانیشاد تجوبیندو، اوپانیشاد آمریتانادا، اوپانیشاد کشوریکا، اوپانیشاد دهویانبیندو، اوپانیشاد برهماویدیا، اوپانیشاد یوگاتاتوا، اوپانیشاد یوگاشیکا، اوپانیشاد کندالینی یوگا، اوپانیشاد واراها |
شوکله یجورودا | ۱۹ | اوپانیشاد بریهدآرنیکه، اوپانیشاد ایشا | اوپانیشاد سوبالا، اوپانیشاد مانتریکا، اوپانیشاد نیرالامبا، اوپانیشاد پاینگالا، اوپانیشاد ادهیاتما، اوپانیشاد موکتیکه | اوپانیشاد جابالا، اوپانیشاد پاراماهامسا، اوپانیشاد بهیکشوکا، اوپانیشاد توریاتیتاواتهوتا، اوپانیشاد یاجناوالکیا، اوپانیشاد شاتیایانیا | - | اوپانیشاد تاراسارا | - | اوپانیشاد ادوایاتاراکا، اوپانیشاد هامسا، اوپانیشاد تریشیکیبرهمانا، اوپانیشاد ماندالابرهمانا |
آتارواودا | ۳۱ | اوپانیشاد موندکه، اوپانیشاد ماندوکیه، اوپانیشاد پرشنه | اوپانیشاد آتما، اوپانیشاد سوریا، اوپانیشاد پراناگنیهوترا[ذ] | اوپانیشاد آسراما، اوپانیشاد ناراداپاریوراجاکا، اوپانیشاد پاراماهامسا پاریوراجاکا، اوپانیشاد پارابراهما | اوپانیشاد سیتا، اوپانیشاد دوی، اوپانیشاد تریپوراتاوینی، اوپانیشاد بهاوانا | اوپانیشاد نریشما تاپانیا، اوپانیشاد ماهانارایانا، اوپانیشاد راماراهایسا، اوپانیشاد راماتاپانیا، اوپانیشاد گوپالا تاپانی، اوپانیشاد کریشنا، اوپانیشاد هایاگریوا، اوپانیشاد داتاتریا، اوپانیشاد گارودا | اوپانیشاد آتهاروشیراس،[۷۹] اوپانیشاد آتهارواشیکا، اوپانیشاد بریهاججابالا، اوپانیشاد شارابها، اوپانیشاد بهامساجابالا، اوپانیشاد گاناپاتی | اوپانیشاد شاندیلیا، اوپانیشاد پاشوپاتابراهما، ماهاواکیا |
جمع اوپانیشادها | ۱۰۸ | ۱۳[ر] | ۲۱ | ۱۹ | ۸ | ۱۴ | ۱۳ | ۲۰ |
شاخصهٔ جهان معاصر اوپانیشادها چندگانگی جهانبینیها بود. درحالیکه برخی اوپانیشادها «یگانهگرا» هستند دیگر اوپانیشادها مثل اوپانیشاد کته «دوگانهگرا» محسوب میشوند.[۸۰] اوپانیشاد میتری از اوپانیشادهایی است که به سوی دوگانهگرایی میل میکند و ازینرو مکاتب سامخیا و یوگای کلاسیک هندو را در تقابل با مکاتب ویدانتهٔ اوپانیشادهای غیردوگانهگرا قرار میدهد.[۸۱] به گفتهٔ آلیول، تلاش برای یافتن یک مفهوم فلسفی واحد در همهٔ اوپانیشادها تلاشی است بیهوده.[۸۲]
به گفتهٔ ساروپالی رادهاکرشنن، اوپانیشادها از زمان پیدایششان زندگی، دین، و فلسفهٔ هندی را تحت تسلط خود درآوردهاند.[۸۳] جایگاه اوپانیشادها نه در اعتبار ودایی (شروتی بودن) آنها بلکه در انگیزشی بودن مفاهیم روحانی آنها است.[۸۴] اوپانیشادها رسالههایی در باب دانش برهمن (دانش واقعیت مکنون) اند و باور فلسفی آنها بر این است که «دستیابی به حقیقت با تلاشی صرفاً فردی ممکن است.»[۸۵] رادهاکرشنن میگوید که در اوپانیشادها دانش راهی برای آزادی و فلسفهای عملی برای جستجوی خرد است.[۸۶]
بخشهای از اوپانیشادها در باب نظریاتی فلسفی هستند که شالودهٔ سنن هندی را تشکیل میدهند. برای مثال، اوپانیشاد چاندوگیه شامل یکی از نخستین موارد ذکر آهیمسا (اصل عدم توسل به خشونت) به عنوان مفهومی اخلاقی است.[۸۷][۸۸] از مفاهیم اخلاقی دیگر از جمله داما (خویشتنداری)، ساتیا (راستگویی)، دانا (نیکوکاری)، آرجاوا (بیریایی)، و دایا (دلسوزی) در اوپانیشادهای کهن و اوپانیشاد متأخر بحث رفتهاست.[۸۹][۹۰] اصل کارما نیز در قدیمیترین اوپانیشاد یعنی اوپانیشاد بریهدآرنیکه مطرح شدهاست.[۹۱]
درحالیکه سرودههای وداها (سمیتاها) بر اعمال آیینی تأکید دارند و براهمنهها راهنماهایی برای این اعمال آیینی هستند، اوپانیشادها در ذات خود با اعمال آیینی ضدیت دارند.[۹۲] اوپانیشادهای کهنتر بر اعمال آیینی نقدهایی شدید را وارد میدارند. در اوپانیشاد بریهدآرنیکه کسانی که الوهیتی به جز «خویش» را پرستش میکنند «احشام خدایان» خوانده شدهاند. اوپانیشاد چاندوگیه نیز کسانی را که به عمل قربانی کردن میپردازند با تشبیه به کاروانی از سگانِ «اُم! بیایید بخوریم! اُم! بیایید بنوشیم!» -گو به باد تمسخر میگیرد.[۹۳]
در اوپانیشاد کوشیتکی آمدهاست که «اعمال آیینی بیرونی چون آگنیوترا که در صبح یا شب ادا میشود باید با آگنیوترای درونی جایگزین شود که عمل آیینی دروننگری است» و «فرد باید دانش را بجوید و نه اعمال آیینی را.»[۹۴] اوپانیشاد موندکه این امر را مطرح میکند که «ندای وظیفه و وعدهٔ پاداش به انسان برای انجام قربانی، نذر، و اعمال زاهدانه او را به انجام اینها گمراه کردهاست.»[۹۵] موندکه همچنین عنوان میدارد که کردار موعظهگران و مؤدیان این اعمال بیهوده و ابلهانه است، چرا که اثری در زندگانی و وضعیت پسازمرگ ایشان ندارد، به آن میماند که کوری عصاکش کور دگر شود، نشان غرور، علم توخالی، و جانسنگینی جاهلانه و کودکانه است و امری است بیهوده.[۹۵][۹۶] بنابر اوپانیشاد میتری:[۹۷]
هدف از ادای همهٔ قربانیها، که شرح آنها در میتری-برهمانا آمدهاست، بهدست دادن دانشی از برهمن و آمادهسازی انسان برای مراقبت است. پس بادا که چنین انسانی، که آن آتشها را شعلهور کردهاست،[۹۸] به مراقبت در خویش بپردازد و کامل و شامل شود.
جایگزین و نقطهٔ مقابلی برای اعمال آیینی در اوپانیشادهای کهن ارائه نشدهاست. گاه این اوپانیشادها مفاهیم مطرحشده در آرنیکهها (بخش از وداها که به متون مذهبی مخصوص زاهدان اختصاص دارد) را گسترش دادهاند و اعمال آیینی را تمثیلی دانستهاند و به آنها معنایی فلسفی دادهاند. برای مثالِ، اوپانیشاد بریهدآرنیکه آشوامدا (عمل قربانی کردن اسب) را تمثیلی تفسیر میکند و میگوید که با قربانی کردن اسب، فرد میتواند به سلطنت بر زمین برسد، و در ادامه عنوان میکند که تنها با وارستگی از دنیا (که در تصویر اسب مجسم شدهاست) میتوان به خودکفایی روحانی دست یافت.[۱۰۱]
به همین ترتیب، اوپانیشادها ایزدان ودایی مثل آگنی، آدیتیا، ایندرا، رودرا، ویشنو، برهما و دیگران را معادل برهمن-آتمن نامیرا و اعظم اوپانیشادی دانستهاند و خدا، که مترادف «خویش» است، همهجاحاضر و ذات درونی هر انسان و هر موجود زنده محسوب میشود.[۱۰۲] در اوپانیشادها اکام سات (واقعیت یکتا) به اکام ودا آتویتیام (یکتای بدون دومی) تبدیل میشود،[۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] و برهمن-آتمن و دستیابی به «خویش» بهعنوان راهی برای موکشا (آزادی، در این دنیا و پسازمرگ) شکل میگیرد.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷]
به باور جایاتیلِکه، مؤلفان متون اوپانیشاد به دو دسته تقسیم میشوند.[۱۰۸] گروه نخست، که مؤلفان اوپانیشادهای نخستین و برخی از اوپانیشادهای میانه و جدید بودند، عالمان متافیزیکی بودند که از تجربیات حسی و برهانهای عقلی استفاده میبردند تا نظریات و حدسیات فلسفی خود را بهشکلی منسجم بیان کنند. گروه دوم، که مؤلفان بسیاری از اوپانیشادهای میانه و جدید بودند، نظریاتشان را بر اساس یوگا و تجربیات شخصی بیان کردهاند.[۱۰۹] بااینحال جایاتیلکه میگوید که اوپانیشادهای نخستین کاملاً خالی از فلسفه و مساعیات یوگا نیستند.[۱۱۰] جایاتیلکه همچنین بیان میکند که شکلگیری تفکر اوپانیشادهای نخستین در تقابل با تفکر بودایی قرار دارد، چرا که در اوپانیشادهای نخستین فرض بر وجود روح (آتمن) و در تفکر بودایی فرض بر عدم وجود روح (آناتا) است.[۱۱۱]
در اوپانیشادها، دو مفهوم برهمن و آتمن از همهٔ مفاهیم دیگر اهمیتی والاتر دارند.[۱۱۲] برهمن بهمعنای واقعیت غایی است و آتمن بهمعنای «خویش» فردی (روح).[۱۱۳] برهمن علت مادی، صوری، فاعلی، و غایی تمامی موجودات است.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶] برهمن حقیقت جاودان، بیکران، بیجنسیت، و نافذ است و رستگاریای است که تغیّر نمییابد ولی علت همهٔ تغییرات است.[۱۱۳][۱۱۷] برهمن «منبع بیکران، بافت، هسته، و قسمت هستی آشکار و نهان است و جهان از آن هستی گرفتهاست.» به گفتهٔ پل دوسن، در آیین هندو برهمن «اصل خلاقی است که در همهٔ جهان حقیقت یافتهاست.»[۱۱۸]
واژهٔ آتمن بهمعنای «خویشِ» درونی، روح، و روان جاودان فرد و همهٔ موجودات زنده (از جمله حیوانات و درختان) است.[۱۱۹] آتمن مفهومی محوری در اوپانیشادها است و «آتمن خویش را بشناس» مرکزیت مضمونی و محتوایی این متون است.[۱۲۰] بنابر اوپانیشادها، هستهٔ درونی شخص آتمن (خویش یا روح) است و نه بدن او یا ذهن او یا «من» (نفس یا ایگو) او.[ز] آتمن ماهیت روحانی همهٔ موجودات و وجود ماهوی واقعی و درونی آنها است. آتمن جاودان و بیزمان است و آن چیزی است که فرد در عمیقترین سطح وجودش است.[۱۲۱][۱۲۲]
آتمن موضوع غالب اوپانیشادها است، ولی این متون دو مضمون متمایز را در مورد این مفهوم مطرح میکنند. اوپانیشادهای متأخر آتمن را با برهمن (واقعیت والا، اصل همگانی، وجود-آگاهی-رستگاری) یکی میدانند، در حالیکه اوپانیشادهای کهن میگویند آتمن بخشی از برهمن است ولی با آن یکی نیست.[۱۲۳][۱۲۴] برهما سوتره اثر بادارایانا (حدود ۱۰۰ پیشازمیلاد) این نظریات نسبتاً متضاد را در هم آمیخت و آنها را با هم متحد کرد.[۱۲۳][۱۲۴] بهگفتهٔ ناکامورا،[ژ] برهما سوتره آتمن و برهمن را هم متفاوت میدانند و هم نامتفاوت. این دیدگاه بعدها به بدابدا موسوم شد.[۱۲۵] بهگفتهٔ کالر،[س] در برهما سوتره آتمن و برهمن در برخی جوانب بهویژه در وضعیت جاهلیت با هم متفاوتند، ولی در سطوح عمیقتر و در وضعیت «درک نفس» و پس از دستیابی به حقیقت خویش یکی (نامتفاوت) هستند.[۱۲۳] این مناظرهٔ کهن منجر به پیدایش چندین نظریهٔ دوگانهگرا و نادوگانهگرا در آیین هندو شدهاست.
بنابر ماهادوان، در اوپانیشادها از برهمن-آتمن (که خود ذاتی یگانه است) به دو گونهٔ متفاوت یاد شدهاست: در یکی برهمن-آتمن نادوگانه بستر جامع جهان است و در دیگری واقعیت حسی و متغیر یک وَهم (مایا) است.[۱۲۶]
اوپانیشادها جهان و تجربهٔ انسانی را بهعنوان درهمکنش پوروشنا (اصول جاودان و نامتغیر، خودآگاهی) و پراکریتی (جهان مادی، متغیر، و وابسته به زمان) توصیف میکند.[۱۲۷] اولی به شکل آتمن (روح، خویش) و دومی به مایا بروز مییابند. بنابر اوپانیشادها معرفت بر آتمن «دانش حقیقی» (ویدیه) و معرفت بر مایا «نا-دانش حقیقی» (آویدیه) است.[۱۲۸]
هنریک وروم[ش] میگوید که مایا، با اینکه در اوپانیشادها «وَهم ترجمه شدهاست، ارتباطی با توهم معمولی ندارد. اینجا وهم به این معنا نیست که جهان واقعیت ندارد و صرفاً ساختهٔ تخیل آدمی است. مایا به این معنا است که جهان آنچنان که به چشم میآید نیست و تجربیات فرد از جهان در جهت درک دات حقیقی گمراهکننده است.»[۱۲۹] بهگفتهٔ وندی دانتجر، «این سخن که جهان وهم (مایا) است بهاین معنا نیست که جهان واقعی نیست، بلکه بهاین معنا است که جهان چنانکه مینماید نیست و چیزی است که دائماً در حال شدن است. مایا نهتنها فرد را دربارهٔ چیزی که فرد فکر میکند میداند فریب میدهد، بلکه به شکلی بنیانیتر دانش او را محدود میکند.»[۱۳۰]
در اوپانیشادها مایا واقعیت متغیر و صوری است که در کنار برهمن (واقعیت حقیقی و مکنون) وجود دارد.[۱۳۱][۱۳۲] مایا مفهومی مهم در اوپانیشادهاست و این متون بیان میدارند که مایا انسان را در راه رسیدن به رستگاری و خودآگاهی آزادیبخش گمراه، گیج، و نامطمئن میسازد.[۱۳۳][۱۳۴]
اوپانیشادها یکی از سه منبع اصلی در همهٔ مکاتب ویدانته است (دو منبع دیگر برهما سوتره و بهگود گیتایند).[۱۳۵] بهدلیل گستردگی آموزههای فلسفی اوپانیشادها، شرحهای مختلفی از آن در دست است. مکاتب مختلف ویدانته در تلاشند تا رابطهٔ بین آتمن و برهمن و رابطهٔ بین برهمن و جهان هستی را معین کنند.[۱۳۶] نام این مکاتب از آرای هر کدام از آنها دربارهٔ رابطهٔ بین آتمن و برهمن گرفته شدهاست:[۱۳۷]
از دیگر مکاتب ویدانته میتوان به دوایتهدوایتهٔ نیمبارکا،[ص] سوداوایتای[ض] ولابها، و آسینتیا بدابدای چایتانیا[ط] اشاره کرد.[۱۳۹]
ادویته در لغت به معنی نا-دوگانگی است و ساختار تفکری یگانهانگارانه محسوب میشود.[۱۴۰] این مکتب بر اساس رابطهٔ نا-دوگانهٔ بین برهمن و آتمن بنا شدهاست. ادویته تأثیرگذارترین خردهمکتب مکتب ویدانته در فلسفهٔ هندو است.[۱۴۱] گوداپادا نخستین کسی بود که اصول ادویته را توصیف کرد. این اصول در شرحی آمدهاند که او بر برخی از احکام متناقض در اوپانیشادها نوشت.[۱۴۲] بعدها در قرن هشتم میلادی شانکرا به توسعهٔ اصول ادویته گوداپادا پرداخت.[۱۴۳][۱۴۴] به گفتهٔ کینگ، اثر برجستهٔ گوداپادا، ماندوکیه کاریکا،[ظ] مملو از عبارات بودایی است و از تمثیلها و برهانهای این فلسفه استفاده میکند.[۱۴۵] کینگ همچنین میگوید که بین نوشتههای شانکرا و برهما سوتره تفاوتهای واضحی هست،[۱۴۶][۱۴۷] و بسیاری از آرای شانکرا در تضاد با احکام اوپانیشادها قرار دارند.[۱۴۸] از سوی دیگر رادهاکرشنن میگوید که برداشت شانکرا منطبق بر برهما سوتره و اوپانیشادها است،[۱۴۹] و بسیاری از آنها مستقیماً از اوپانیشادها مشتق شدهاند.[۱۵۰]
شانکرا در شرحش بر فلسفهٔ ویدانتهٔ ادویته برای توضیح تفاوت اصلی بین هندوگرایی و بوداگرایی از زبان اوپانیشادهای اصیل استفاده میکند و میگوید که در هندوگرایی آتمن (روح، خویشتن) وجود دارد ولی در بوداگرایی روح و خویشتنی نیست.[۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳]
شانکرا ماهیت آتمن و برهمن را بهعنوان حقایق مقدس با چهار جمله از اوپانیشادها ادا میکند. این چهار جمله به مهاواکیاس (اظهارات کبیر) موسومند و عبارتند از:
با اینکه مواضع فلسفی اوپانیشادها در طیف گستردهای قرار میگیرند، بیشتر شارحان پس از شانکرا مانند او بر یگانهانگاری ایدئالیست اتفاق نظر داشتهاند.[۱۵۸][ع]
دومین مکتب ویدانته ویشیشتادویته است که سری رامانجو (۱۰۱۷—۱۱۳۷ میلادی) آن را بنیان گذاشت که از مخالفان شانکرا و مکتب ادویته بود.[۱۶۰] ویشیشتادویته فلسفهای ترکیبی است که ساختار فکری یگانهانگار ادویته و فلسفهٔ خداباورانهٔ دوایته را به هم پیوند میزند.[۱۶۱] سری رامانجو مکرراً به اوپانیشادها ارجاع میداد و مدعی بود که ویشیشتادویته ریشه در اوپانیشادها دارد.[۱۶۲][۱۶۳]
تفسیر ویشیشتادویته از اوپانیشادها نوع محدودی از یگانهانگاری است.[۱۶۴][۱۶۵] به گفتهٔ جنین فاولر[غ] سری رامانجو بر آن بود که اوپانیشادها نظریهٔ مبنی بر دوگانگی بدن و روح به دست میدهند که در آن برهمن در همه چیز هست و با این حال جدای از و فرای همه چیز، روح یا فرمانروای درونی و نامیرا است.[۱۶۳] بنابر مکتب ویشیشتادویته کیفیت روح هر فرد با کیفیت برهمن یکی است اما کمیت آن از کمیت برهمن جداست.[۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸]
در مکتب ویشیشتادویته، به اوپانیشادها به عنوان آموزندهٔ یک ایشوار (ویشنو) نگاه میشود که کرسی همهٔ صفات برتر است و همهٔ جهان قابل مشاهده بدن خدایی است که در همه چیز هست.[۱۶۳] تأکید این مکتب بر عبادت و تذکار دائمی زیبایی و عشق به خدای شخصی است. این امر در نهایت فرد را به یکی شدن با برهمن انتزاعی رهنمون میکند.[۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱] به گفتهٔ فاولر، برهمن اوپانیشادها در تفسیر رامانجو یک حقیقت زنده و «آتمنِ همه چیز و همهٔ موجودات» است.[۱۶۳]
سومین مکتب ویدانته دوایته است که مادهواچاریا (۱۱۹۹—۱۲۹۸میلادی) آن را بنیان گذاشت.[۱۷۲] دوایته برداشتی بهشدت خداباورانه از اوپانیشادها محسوب میشود.[۱۷۳] مادهواچاریا نیز مانند شانکرا و رامانجو مدعی بود که دوانته ویدانته خداگرایانهٔ او ریشه در اوپانیشادها دارد.[۱۶۲]
به گفتهٔ فاولر، مکتب دوایته بر آن است که «هنگامی که اوپانیشادها از برهمن بودن روح سخن میگویند منظور شباهت است و نه اینهمانی.»[۱۷۴] مادهواچاریا آموزههای اوپانیشاد را مبنی بر یکی شدن با برهمن به صورت «وارد شدن به برهمن» تفسیر میکرد و آن را به یکی شدن قطره با دریا تشبیه میکرد. این امر در مکتب دوایته به معنای دوگانگی و وابستگی بین آتمن و برهمن است. به باور مادهواچاریا برهمن در اوپانیشاد حقیقتی متمایز، والا، و مستقل است و آتمن تنها برهمن را به شکلی فرودستانه، محدود و وابسته تداعی میکند.[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶]
مکتب ویشیشتادویته رامانجو و مکتب ادویتهٔ شانکرا هر دو مکاتب ویدانتهای نا-دوگانهگرا هستند و بر آنند که همهٔ روحها میتوانند به آزادی و رستگاری دست یابند،[۱۶۹] ولی مکتب دوایتهٔ مادهواچاریا میگوید که روحها تا ابد محکوم به سرنوشتند.[۱۷۷][۱۷۸][۱۷۸]
اوپانیشادها به زبانهای مختلفی از جمله فارسی، ایتالیایی، اردو، فرانسوی، لاتین، آلمانی، هلندی، لهستانی، ژاپنی، اسپانیایی، و روسی ترجمه شدهاند.[۱۷۹]
… و چون اپنکهت که سر پوشیدنی است حاصل این کتاب است و آیتهای قرآن مجید بعینه در آن یافت میشود پس بتحقیق که کتاب مکنون این کتاب قدیم باشد و ازین این فقیر را نادانستهها دانسته و تا فهمیدهها فهمیده شد و وقت شروع در ترجمه ار مصحف قرآن مجید فال گشود و سوره اعراف برآمد که اول آن این است المص کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ و بغیر از منتفع شدن خود و اولاد خود و دوستان خود و طالبان حتی مطلبی و مقصدی نبود و سعادتمندی که غرض شوم را گذاشته خالصا لوجه الله این ترجمه را که بسراکبر موسوم گشته ترجمه کلام الهی دانسته ترک تعقیب نموده بخواند و بفهمد بیزوال و بیخوف و بیاندوه و رستگار و موید خواهد شد.
از مقدمهٔ داراشکوه بر اوپنکهتها (اوپانیشادها) - نقل از رضازاده شفق ۱۳۴۵:۲۶
در دوران زمامداری امپراتور گورکانی اکبر کبیر (۱۵۵۶–۱۵۸۶) نخستین ترجمه از اوپانیشادها به زبان فارسی انجام شد.[۱۸۰][۱۸۱] نوهٔ اکبر محمد داراشکوه نیز در سال ۱۶۵۶ میلادی در مجموعهای با عنوان اوپنکهتها ۵۰ اوپانیشاد را از سانسکریت به فارسی برگرداند.[۱۸۲] داراشکوه این ترجمه از اوپانیشادها را بنابر تعبیری از معنای لغت «اوپانیشاد»، سر اکبر نام نهاد که بعدها به سرَالاسرار نیز معروف شد.[۱۸۳] به گفتهٔ صادق رضازاده شفق، داراشکوه در ترجمهٔ فارسی اوپانیشاد برای شرح متون اصلی توضیحاتی از خود یا حتی اخبار و عقاید اسلامی به آن افزودهاست که «تشخیص اصل از ضمایم را بسیار مشکل میسازد.»[۱۸۴]
صادق رضازاده شفق به درخواست احسان یارشاطر ترجمهٔ فارسی جدید و دقیقتری از سیزده اوپانیشاد اصلی را از روی ترجمهٔ انگلیسی رابرت ارنست هیوم در سال ۱۳۴۵ چاپ کرد.[۱۸۵]
مستشرق جوان فرانسوی انکتیل دوپرون نسخهای از اوپنکهتها را بدست آورد و آن را از فارسی به فرانسوی و لاتین ترجمه کرد و در نهایت نسخهٔ لاتین را با عنوان Oupneck'hat در ۱۸۰۱–۱۸۰۲ میلادی به چاپ سپرد.[۱۸۶][۱۸۷] ترجمهٔ فرانسوی دوپرون هرگز منتشر نشد،[۱۸۸] ولی ترجمهٔ لاتین او باب آشنایی جهان غرب با اندیشههای اوپانیشادی را گشود.[۱۸۹] با این حال به گفتهٔ دوسن از آنجا که مترجمان سانسکریت به فارسی در ترجمهٔ خود وفاداری چندانی به متون سانسکریت نداشتند این آشنایی غربیها با اوپانیشاد چندان دقیق نبود.[۱۹۰]
نخستین ترجمهٔ مستقیم سانسکریت به انگلیسی از اوپانیشاد آیتریه را کولبروک در سال ۱۸۰۵ و نخستین ترجمه اوپانیشاد کنه را راموهون روی در ۱۸۱۶ انجام داد.
اولین ترجمهٔ آلمانی اوپانیشادها در ۱۸۳۲ و ترجمهٔ انگلیسی رور[ف] در ۱۸۵۳ انجام شد. با این حال ترجمههای ماکس مولر که در ۱۸۷۹ و ۱۸۸۹ چاپ شدند نخستین مساعی سیستماتیکی بودند که هر ۱۲ اوپانیشاد اصیل را در خود داشت. از دیگر ترجمهٔ سرشناس اوپانیشادها میتوان به ترجمههای رابرت ارنست هیوم (۱۳ اوپانیشاد اصیل)،[۱۹۱] پل دوسن (۶۰ اوپانیشاد)،[۱۹۲] ساروپالی رادهاکرشنن (۱۸ اوپانیشاد)،[۱۹۳] پاتریک آلیول (۳۲ اوپانیشاد در دو جلد)،[۱۹۴] و نهانو سوامی[ق] (۱۳ اوپانیشاد با شرح ویشنوا آکاریاس) اشاره کرد. ترجمهٔ آلیول در ۱۹۹۸ برندهٔ جایزهٔ ا.ک. رامانجو برای ترجمه شد.[۱۹۵]
برخی محققان به تشابهات اوپانیشاد با آرای فلسفی فیثاغورس و افلاطون، از جمله در باب معرفتشناسی، مفهوم عدالت و راه رستگاری، و تمثیل غار افلاطون اشاره کردهاند. همچنین تمایز خرد، روح، و رغبت در روانشناسی افلاطونی به سه گونا در فلسفهٔ هندی سامخیا شباهت دارد.[۱۹۶][۱۹۷][ک] دربارهٔ اینکه چگونه امکان گذار این اندیشهها در جهان باستان وجود داشتهاست نظریهپردازیهای بسیاری شدهاست، که از میان میتوان به نظریهٔ سفر فیثاغورس به هند، نظریهٔ سفر فلاسفهٔ هندی به آتن، این نظریهٔ که افلاطون در هنگام تبعید به سیراکوس با این ایدهها آشنا شدهاست و امکان انتقال غیرمستقیم آنها از طریق ایران اشاره کرد.[۱۹۹][۲۰۰]
با این حال دیگر محققان، از جمله آرتور بریدل کیث، جان بورنت، و ا. ر. وادیا، بر آنند که این دو ساختار فلسفی مستقل از هم شکل گرفتهاند. به گفتهٔ ایشان هیچ سند تاریخیای وجود ندارد که نشان از ملاقات فلاسفهٔ این دو مکتب داشته باشد و بین روند شکلگیری، جهتگیری، و اهداف این دو ساختار فلسفی تفاوتهای آشکاری هست. به نوشتهٔ وادیا متافیزیک افلاطونی در زندگی ایندنیایی ریشه دارد و هدف آن هم شکلدهی به دولت ایدئال است،[۲۰۱] در حالیکه در اوپانیشادها محور گفتگو روح فرد (آتمن) است و هدف چرخهشکنی.[۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴]
فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور ترجمهٔ لاتین اوپانیشادها را خوانده بود و آنها را در آثار جهان همچون اراده و تصور (۱۸۱۹) و متعلقات و ملحقات (۱۸۵۱) تحسین کردهاست.[۲۰۵] شوپنهاور فلسفهٔ خودش را (که در آن فرد مظهر وحدت اصولی یا «اراده» است) هماهنگ با اوپانیشادها مییافت. شوپنهاور نسخهای از ترجمهٔ لاتین اوپانیشاد (به لاتین: Oupnekhet) را همواره با خود داشت و گفته بود که اوپانیشاد «آرامش زندگی من بودهاست و آرامش مرگم هم خواهد بود.»[۲۰۶]
فیلسوفان دیگری از جمله هموطن شوپنهاور فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ[۲۰۷] نیز مفاهیم اوپانیشادی را ستودهاند.[۲۰۸] در آمریکا، گروهی از ادبا و فلاسفه موسوم به تعالیگرایان، که مؤثر از آرمانگرایان آلمانی و تفسیر شلینگ از آرمانگرایی متعالی امانوئل کانت بودند، باعث شدند که اوپانیشادها در جوامع غربی شهرتی بیابند.[۲۰۹] شعر سرزمین هرز (۱۹۲۲) اثر شاعر انگلیسیزبان تی. اس. الیوت نیز با جمله سانسکریت «شانتی شانتی شانتی» (که به کرات در اوپانیشادها آمدهاست) به پایان میرسد.[۲۱۰]
پل دوسن در یادداشتش بر اوپانیشادها مینویسد که برهمن-اتمن در اوپانیشادها چیزی است که میتوان آن را تجربه کرد ولی توصیفش ممکن نیست.[۲۱۱] به باور دوسن این برداشت از روح و خود مشابه برداشت افلاطون است. اوپانیشادها بر وحدت روح تأکید دارند و هر شکلی از تکثرگرایی و در نتیجه دوری و نزدیکی مکانی، توالی زمانی، رابطهٔ علی، و تضاد سوژه و ابژه را رد میکنند.[۲۱۱] ماکس مولر نیز در نقدش بر اوپانیشاد دربارهٔ عدم وجود ساختار فلسفی واحد و موضوع محوری در اوپانیشادها مینویسد:
چیزی که بتوان آن را ساختار فلسفی دانست در اوپانیشادها وجود ندارد. این متون به معنای واقعی کلمه حدسهایی در باب حقیقت هستند که بهکرات یکدیگر را نقض میکند و با اینحال همه به یک جهت اشارت دارند. پیام اصلی اوپانیشادهای اصیل خودت رو بشناس است که معنای عمیقتری از γνῶθι σεαυτόν پیشگویان معبد دلفی دارد. «خودت را بشناس» ِ اوپانیشادها به معنای یافتن و دانستن «خود» حقیقی است که ماورای «من» (ایگو) است و در والاترین شکلش «خویش جاویدان» و وجود واحدی است که دومی ندارد و بر همهٔ هستی مسلط است.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.