From Wikipedia, the free encyclopedia
اسرار گنج دره جنی فیلمی ایرانی ساخته ابراهیم گلستان است. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشتهاست.[2] فیلم کنایات مکرری به روحیه مدرنیزاسیون آمرانه شاه و روند نوسازی سطحی او دارد. کارگردان که از مشکلدار بودن موضوع آگاه بود و امکان توقیف فیلم را میداد، از مجموعه بازیگران فیلمهای صمدآقا استفاده کرد و با دادن ظاهری کمیک آن را به اکران رسانید. ابراهیم گلستان ایده تهیه فیلم را پس از پیشنهاد همکاری از طرف پرویز صیاد با او مطرح میکند که صیاد «آناً» منظور او را متوجه میشود. افزون بر آن فرخ غفاری نیز پیش از ساخت فیلم از جنبه انتقادی این فیلم مطلع میشود و قول سکوت میدهد. گلستان مانع از نمایش این فیلم در دربار پیش از اکران عمومی آن میشود. تا این که سرانجام پس از دو هفته به دنبال اکران در دربار از پرده پایین آمد[3] و سپس ۴ سال بعد، سال ۵۷ در ماههای منتهی به انقلاب دوباره به نمایش عمومی درآمد (طبق مصاحبه صیاد با شبکه منوتو در مستند ستاره سینما). جشنهای دوهزار و پانصد ساله و قراردادهای خارجی ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه بهطور نمادین در این فیلم به نمایش آمده و زیر تیغ نقد گلستان قرار گرفتهاست.[4]
اسرار گنج دره جنی | |
---|---|
کارگردان | ابراهیم گلستان |
تهیهکننده | ابراهیم گلستان و پرویز صیاد |
نویسنده | فیلمنامه: ابراهیم گلستان |
بر پایه | کتابی به همین نام از نویسنده[1] |
بازیگران | پرویز صیاد مری آپیک شهناز تهرانی محمود بهرامی صادق بهرامی جهانگیر فروهر لرتا مهدی فخیم زاده عنایتالله بخشی باقر صحرارودی مانی حقیقی |
مدت زمان | ۱۳۷ دقیقه |
کشور | ایران |
ابراهیم گلستان در مصاحبه با رادیو فردا که اردیبهشت ۱۳۹۷ منتشر شدهاست،[5] به داستان توقیف این فیلم اشاره میکند. او میگوید پیش از تولید این فیلم امکان کار کردن از او سلب شده بود و پس از توقیف فیلم از ایران مهاجرت میکند مهاجرتی که با کشته شدن هویدا همیشگی میشود. گلستان به بهانه تکنسخه بودن فیلم از نمایش آن در دربار جلوگیری میکند تا این که دربار هنگام زیرنویس شدن فرانسه فیلم از وجود سایر نسخهها مطلع میشود. او میگوید پسر خانم ابتهاج (علیرضا عروضی) که در اکران فیلم در دربار حضور داشت، نقل میکند امیر عباس هویدا در غیاب شاه و حضور شهبانو تنها کسی بود که مقصود اصلی آن را درک کرد و همین فرد هم مسبب پایین کشیدن آن از نمایش عمومی فیلم میشود.
علی (پرویز صیاد) کشاورزی است که به هنگام شخم زمیناش به گنجی بزرگ دست مییابد. او پنهانی و به تکرار مقداری از اشیاء گنج را برای فروش به شهر میبرد، و به زودی زندگی مجللی برای خود فراهم میکند. خریداران عتیقه (صادق بهرامی، جهانگیر فروهر و لرتا) در شهر علی را تشویق میکنند که از همسر روستاییاش معصومه (مری آپیک) جدا شود و با زنی شهری (شهناز تهرانی) ازدواج کند. عده ای از اهالی روستا و خریداران عتیقه درصددند تا به محل گنج دست پیدا کنند. در لحظهای که مراسم عروسی باشکوه علی برپا است انفجار دینامیت کارگران جادهسازی خانهٔ پوشالی علی را ویران میکند، و همه، حتی همسر سابق و فعلیاش، علی را تنها میگذارند.
داستان از آنجا شروع میشود که گروهی مهندس نقشهبردار مشغول عملیات نقشهبرداری زمینی در منطقهای کوهستانی جهت راهسازی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده میشود. مرد روستایی (با بازی پرویز صیاد) هنگام شخم زمین، در حفرهای گنجی شایان پیدا میکند. او به خانه میرود و میخواهد به یمن یافتن گنج، گاوش را - تنها سرمایه قبلیاش- برای روستاییان قربانی کند. زنش بیخبر از ماجرای گنج گمان میکند که او دیوانه شده و دست به دامن دوستان و اقوام میشود؛ آنها وقتی سر میرسند که مرد، گاو را سر بریدهاست. جمعیت خشمگین به دنبال زن مرد روستایی را کتک میزنند و گاو را نیز با خود میبرند. زن نیز همراه پسرش به خانه برادرش میرود.
مرد تصمیم میگیرد پنهانی و اندک اندک، گنج را به پول تبدیل کند. او که به پول زیادی رسیده در پی فراهم کردن زندگی مجللی برای خود، به حیف و میل آن میپردازد و اموالی میخرد که کاربردی برایش ندارند. مرد هر آنچه را یافته، از طلا و جواهرات، کمکمک به شهر میبرد و به عتیقهخری میفروشد. عتیقهچی موضوع را با زن خود در میان میگذارد. زرگر و همسرش تصمیم میگیرند تمام گنج مرد روستایی را یافته و خود صاحب آن شوند؛ او را به خانهشان دعوت میکنند و پذیرایی مفصلی میکنند. ایشان مرد روستایی را تشویق میکنند که اکنون که وضع مالی مرد روستایی تغییر کرده او با زنی شهری ازدواج کند. آنها به دختری که کلفتشان است (با بازی شهناز تهرانی)، آموزش میدهند تا برای مرد دلبری کند. کلفت نقش خود را خوب بازی میکند و دل مرد روستایی را میبرد. مرد روستایی باور میکند که زن زرگر، زرگر و کلفتشان خیرخواه او هستند. زن زرگر به مرد روستایی یاد میدهد که چگونه لباس بپوشد و کجاها برود و چگونه خرید کند. اما در عمل، خود درصدی از پولی که او برای خرید میپردازد را به چنگ میآورد.
مرد روستایی در ظاهر، هیبت شهریها را پیدا کرده اما تصمیمش این است تا به ده برگردد، و از روستاییانی که کتکش زدهاند زهرچشمی بگیرد. وی به این فکر میافتد که خانهاش را نوسازی کند و در آن اشیاء شیک و لوکس بگذارد و به هم ولایتیهایش خودی نشان بدهد و فخر بفروشد. برای این کار جوانکی هنردوست و معتاد که از اقوام زن زرگر است به کمکش میآید.
از سوی دیگر قهوهچی بین راهی (با بازی محمود بهرامی)، به سفرهای متعدد مرد روستایی به تهران شک میکند و دنبال این است تا بداند که وی چرا به دفعات به شهر میرود و بازمیگردد. قهوهچی به پرس و جو از احوال مرد روستایی در روستا میپردازد اما چیزی دستگیرش نمیشود. ژاندارم منطقه به قهوهچی و رفتارش مشکوک میشود و تصور میکند که او مشغول قاچاق مواد مخدر است. از معلم ده که زینال پور نام دارد میخواهد زاغ سیاه قهوهچی را چوب بزند اما معلم ادعای شرف و حیثیت کرده و از انجام این کار شانه خالی میکند. سپس برای کسب خبر دست به دامن برادر زن مرد روستایی میشود ولی او هم جوابش میکند.
مرد روستایی بیخبر از این همه دسیسه با بسیاری خریدهای لوکسش وارد ده میشود. آنها را در خانه جا میدهد و از معلم ده، زینال پور، که حالا نام فامیلش را به اصرار مرد روستایی به لشکویی (جایی که معلم در آن جا به دنیا آمده) تغییر داده، میخواهد که خانه را نیز بازسازی کند. معلم به طرز خنده آوری بنای قدیمی را سرهمبندی میکند و برای او عمارت و باغی نیز سرهم میکند. در نهایت محیطی مهیا میشود که هیچ جایش به جای دیگر نمیخورد. خانه و باغ پر از مجسمههای لوکس است.
مرد روستایی دستور میدهد دور باغش را حصار و سیمخاردار بکشند تا مردم ده نتوانند وارد خانهاش بشوند و در محوطهای وسیع جشن عروسی مفصلی میگیرد و زن جدید، که همان کلفت خانه زرگر باشد، را به خانه میآورد. همسر اول مرد نیز غمگین و ناراحت به زور در جشن عروسی هوویش شرکت میکند.
هیچکدام از مردم ده در جشن عروسی حضور ندارند و خبر ندارند که مرد روستایی چگونه به این ثروت رسیدهاست. در این جشن بریز و بپاش زیادی دیده میشود. غذاهای ایرانی و خارجی سرو میشود و میهمانانی از شهر به چشم میخورند.
چند روز بعد از عروسی، نقاشی به راهنمایی معلم به ده میآید تا تصویری از نوعروس و داماد بکشد. اما در حین کشیدن تصویر لرزهای ناشی از انفجارهای راهسازان خانهای که از پای بست ویران بوده را به ویرانی کامل میکشد و همه چیز از بین میرود. مرد روستایی از معلم ده گله میکند که چرا برای او خانه خوبی نساختهاست.
قبل از وقوع انفجار زرگر، قهوهچی، کدخدای ده، و ژاندارم حفره گنج را یافتهاند و به وجود گنج آگاهی پیدا کردهاند. اما همگی در پی زدوخوردهایی و در نهایت وقوع انفجار زیر زمین و در حفره گنج مدفون میشوند.
پس از انفجار و از بین رفتن عمارت پوشالی مرد روستایی، همسر سابق مرد، همسر جدید، زن زرگر، نقاش و معلم که حالا سر و سری با زرگر دارد بار خودشان را به سوی شهر میبندند و مرد روستایی را تنها میگذارند.
مرد روستایی اندکی بعد درمی یابد که حفره گنجش مسدود شده و دیگر نمیتواند به آن دسترسی پیدا کند. کسی هنوز نمیداند که قهوه چی، زرگر، ژاندارم و کدخدا از بین رفتهاند.
مرد روستایی تنها ماندهاست و همه چیز مانند خواب و خیالی به نظر میرسد.
احمدرضا احمدی در نوشته «حقیقت تلخ است» برای ویژه نامه کتاب «نوشتن با دوربین» دربارهٔ شب نمایش این فیلم مینویسد:
«گلستان در فیلم اسرار گنج درّه جنّی انقلاب ۱۳۵۷ را پیشبینی کرد. ساختمان یادبود مرد دهاتیِ سرمست از ثروت بادآورده، بر اثر زمین لرزه کُن فیکون میشود. شخصیت گلستان در این فیلم همان نقاشی است که همه چیز را پیشبینی میکند (نقش نقاش را عنایتالله بخشی بازی میکند و حرفهای گلستان از زبان او گفته میشود).
در ادامه میگوید:
گلستان یک بار برایم گفت:
قرار بود این فیلم را ببرند به دربار که شاه ببیند. شاه همان شب مسافر قاهره بود و فرصت نکرد فیلم را ببیند. بدین ترتیب فیلم نجات پیدا کرد. بعد یکی از روشنفکران سابق چپ که از حواریون هویدا بود فیلم را لود داد. او به هویدا میگوید:
گلستان همه شما را مسخره کردهاست. چه طور نفهمیدید؟ این را هم، برای تنوع، از دانشمندان سانسورچی شاه داشته باشید که وقتی فیلم را میبینند فقط یک ایراد به آن میگیرند و میگویند:
«صحنهای که صمد ادرار میکند از فیلم باید خارج شود!» آنها فکر میکردهاند که در این فیلم، پرویز صیاد در نقش «صمد» بازی میکند و تنها ایراد فیلم هم ادرار کردن صمد در فیلم است.»[6]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.