Remove ads
وجود خدا یا خدایان را نامعلوم دانستن From Wikipedia, the free encyclopedia
ندانمگرایی، لاادریگری یا اَگنوستیسیزم (انگلیسی: Agnosticism) نوعی شکگرایی و دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستیِ برخی ادعاها و بهطور ویژه، ادعاهای مربوط به امور فراطبیعی مانند الهیات، زندگی پس از مرگ، وجود خدا و موجودات روحانی یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم یا به شکل «ندانمگویی»، از اساس ناممکن میداند.[۱] لاادریگری، از گرایشهای فلسفی است که در عین باور به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن یا کل آن را ناممکن میداند.
این اصطلاح برای نخستین بار، توسط توماس هنری هاکسلی، به مفهوم ناشناختنی بودن ماوراء طبیعت بهکار رفت؛ اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و بهویژه مارکسیستی، در معنای غیرقابل شناخت بودن جهان مادی بهکار میرود.
بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، در مورد ندانم گرایی نوشتهاند که از میان آنان میتوان از توماس هنری هاکسلی، رابرت اینگرسول، برتراند راسل، ابوالعلاء معری و به خصوص خیام نام برد.
نظریههای کانت و شکاکیت، نوعی ندانمگری بهشمار میروند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمند به این مکتب است.
ندانمگرایان حقیقت نهایی را نامعلوم میدانند و معتقد به جمله معروف دانم که ندانم سقراط، فیلسوف یونانی هستند. ندانمگرایان معتقدند که منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خارج را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت (شناخت) یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان خارج به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. بهطور کلی ندانم گرایان میگویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از طرفی دلایل کافی برای اثبات خدا وجود ندارد و از طرفی دلایل کافی برای اثبات عدم خدا نیز وجود ندارد.[نیازمند منبع]
ندانمگرایی بهمعنی نداشتن دانش کافی در رد یا اثبات وجود یک پدیده است و به زیرشاخههای مختلفی تقسیم میشود. انواع آنها عبارتند از:
به ندانمگرایی نیرومند در این شعر از عمر خیام اشاره شدهاست:
آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند/رَه زین شب تاریک نبردند برون/گفتند فَسانه ای و در خواب شدند
دیدگاهی که میگوید با بحث و مناظره نمیتوان وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان را اثبات کرد؛ و حتی اگر یک یا چند خدا موجود باشد به نظر میرسد که سرنوشت انسان برایشان اهمیتی ندارد؛ بنابراین وجود آنها تأثیری بر امور شخصی انسان ندارد و میبایست کمتر مورد توجه قرار بگیرند.
کتاب چرا مسیحی نیستم نوشته برتراند راسل که بر اساس سخنرانی سال ۱۹۲۷ وی نوشته شدهاست، به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانمگرایی محسوب میشود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش دربارهٔ آموزههای مسیحی، بهطور خلاصه در مورد برهانهای وجود خدا بحث میکند. سپس از خوانندههایش میخواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «ترس و با تفکری آزاد».
راسل در «من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟» در سال ۱۹۴۷ میگوید:
در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانمگرا بودن چیست؟» میگوید:
خداناباوری به معنی اعتقاد نداشتن به وجود خداست اما ندانمگرایی به معنی نداشتن دانش و دلیل کافی در اثبات وجود یا عدم وجود خداست.[۲] خداناباوری از جنس اعتقاد است اما ندانمگرایی ادعایی در مورد دانش است.
ندانمگرایی آن است که یک فرد نمیتواند به یقین ادعا کند که خدایی وجود دارد یا نه؛ بنابراین ندانمگرایی، هم با خداباوری و هم با خداناباوری سازگار است.[۳] فرد میتواند ادعای خداباوری کند در حالی که از وجود خدا اطمینان نداشته باشد. به این گرایش خداباوری ندانم گرایانه (به انگلیسی: agnostic theism) میگویند. از طرفی دیگر، فردی میتواند به خدا باور نداشته باشد بدون این که ادعا کند با اطمینان خدایی نمیتواند وجود داشته باشد. به این گرایش خداناباوری ندانم گرایانه (agnostic atheism) گفته میشود.
ندانم گرایی میتواند کاربرد غیر دینی هم داشته باشد. بهطور مثال یک کیهانشناس (Cosmologist) ممکن است بگوید در مورد نظریه ریسمان (String Theory) ندانم گراست، نه به آن باور دارد و نه باور ندارد.[۴]
از مثالهای معروف در این زمینه، قوری سماوی برتراند راسل است.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.