یونس در اسلام
From Wikipedia, the free encyclopedia
یونس نام دهمین سوره قرآن است. یونس بهطور سنتی اهمیت والایی در اسلام داشتهاست زیرا به عنوان یک پیامبر به خدا مؤمن بود و پیام او را رساند. در میان دوازده پیامبر صغیر یهودیت، او تنها کسی است که در قرآن نام او ذکر شدهاست.[1] یونس در دو آیه قرآن ذُو ٱلنُّوْن (صاحب ماهی) نامیده شدهاست[2] و در دو آیه دیگر از او با عنوان «رسولالله» یاد شدهاست.[2] سوره صافات آیات ۱۳۹ تا ۱۴۸ داستان یونس را روایات کردهاند:[2]
یونس نیز یکی از آنان بود (که توسط ما) فرستاده شد.
زمانیکه (مانند بردهای از اسارت) به سوی کشتی گرابنار گریخت، او (پذیرفت) با آنان قرعه اندازد و محکوم شد: سپس ماهی بزرگ او را بلعید و کارهایی انجام داد که لایق سرزنش بود. اگر او الله را حمد نمیگفت، قطعاً تا روز قیامت در ماهی باقی میماند. اما ما او را در حالت مریضی به کرانه بایر انداختیم و گیاهی از نوع کدوی بالای سر او رویاندیم؛ و ما او را نزد صد هزار یا بیشتر فرستادیم و آنان ایمان آوردند و ما اجازه دادیم آنان برای مدتی بهرهمند گردند.— قرآن صافات، آیات ۱۳۹ تا ۱۴۸
پیامبران در اسلام یونس در اسلام | |
---|---|
یُونُس | |
نام بومی | یُونُس |
زادهٔ | نینوا |
درگذشت | ۱ ژانویهٔ ۰۱۰۰ نینوا |
پس از | الیسع در اسلام |
پیش از | دانیال |
والدین |
|
قرآن هیچ اشارهای به نام پدر یونس نکردهاست[2] اما در روایات سنتی مسلمانان یونس به قبیله بنیامین تعلق دارد و پدرش امیتای نامیده میشود.[1]
در چند واقعه در حیات محمد نیز از یونس نام برده شدهاست. در برخی موارد، محمد با حمد و احترام از یونس سخن گفتهاست. به عنوان مثال، یکی از احادیث نقل میکند ده سال بعد از آغاز وحی به محمد، او به شهر طائف رفت و از رهبران شهر تقاضا کرد به او اجازه دهند دین خود را به جای مکه، در آنجا تبلیغ کند، اما مردم او را از شهر بیرون انداختند. وی در باغ عتبه و شیبه، دو عضو قبیله قریش، پناه گرفت. غلام آنها عداس برای او انگور آورد و محمد از او پرسید اهل کجاست و غلام خود را اهل نینوا معرفی کرد. محمد در واکنش گفت «شهر یونس صالح، پسر متی!» عداس «شگفتزده» شد زیرا «میدانست بتپرستان عرب یونس نبی را نمیشناسند.» او سپس از محمد سؤال کرد که چگونه آن مرد را میشناسد و محمد پاسخ داد: «ما برادر هستیم. یونس پیامبر خدا بود و من نیز پیامبر خدا هستم.» عداس بلافاصله اسلام آورد و دست و پاهای محمد را بوسید.[4]
در یکی از احادیث محمد که در صحیح بخاری روایت شده، محمد میگوید «کسی نباید بگوید من برتر از یونس هستم.»[5][6][7] حدیثی مشابه محمد توسط یزید، دومین خلیفه اموی، نیز نقل شدهاست.[7] امیة بن ابیالصلت، رقیب و معاصر محمد، معتقد بود اگر یونس به درگاه الله نماز نمیخواند، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند[7] اما به دلیل نمازهایش، تنها چند روز آنجا ماند.[7]
محمد بن جریر طبری روایت کرده که استخوانها و اعضای یونس در زمان زندگی در شکم ماهی آسیب ندیدند.[7] طبری همچنین روایت کرده که الله بدن ماهی را شفاف ساخت تا یونس بتواند شگفتیهای اعماق دریا را ببیند[8] و یونس شنید که همه ماهیان حمدالله را میگویند.[8] به گفته کسایی مروزی، شاعر ایرانی، پدر یونس در زمان تولد او هفتاد ساله بود[7] و اندکی بعد از تولد او مرد[7] و تنها یک قاشق چوبی برای مادر یونس باقی گذاشت که مدتی بعد به شاخ نعمت تبدیل شد.[7]