نقد روایات ابن اسحاق و واقدی درباره سرانجام بنیقریظه
From Wikipedia, the free encyclopedia
نقد روایات ابن اسحاق و واقدی از سرانجام بنیقریظه به انتقاداتی میپردازد که به صورت تاریخی به گزارشهای سیرههای ابن اسحاق و واقدی از سرانجام قبیله بنی قریظه وارد شدهاست. ابن اسحاق قدیمیترین منبعی است که با جزئیات به شرح ماجرای بنی قریظه پرداختهاست و تاریخ نگاران بعدی عموماً از او به عنوان منبع استفاده کردهاند. ابن اسحاق نوشت که بنی قریظه با قریش و متحدانش در برجستهترین تلاش آنها جهت نابودی مسلمانان همراه شدند. زمانی که این تلاش شکست خورد، محمد بنی قریظه را محاصره کرد. بنی قریظه نهایتاً تسلیم شدند و سعد بن معاذ، از سران قبیله اوس، حکم داد که مردان بالغ بنی قریظه کشته و زنان و کودکان به بردگی گرفته شوند. متعاقب آن خندقهایی در بازار مدینه کنده شده و سر مردان بنی قریظه از تنشان جدا شد.[1] تخمین میزان کشتهها در منابع مختلف بین ۴۰۰ تا ۹۰۰ میباشد (ابن اسحاق آن را بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ مینویسد).[1]
از نظر تاریخی، مورخین مسلمانان عموماً به نقل قول از ابن اسحاق پرداخته، و پس از حذف جزئیات آن به صورت خلاصه آن را در کنار وقایع دیگر گزارش میکردند. برخی از آنها مینوشتند که آن روایت را قانعکننده نیافتهاند ولی پیگیر آن نمیشدند. در این میان، اما گروه اقلیتی با دیدگاه مخالف وجود داشتهاند. مورخ مسلمان ابن حجر عسقلانی داستان بنی قریظه و داستانهای مشابه را از اساس رد میکند و معتقد است که دلیل اینکه مالک ابن انس از همعصران ابن اسحاق و بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجَال» میخواند، روش سیرهنویسی و نقل اینگونه داستانها از طرف او بود.[1] در قرن ۱۴ هجری شمسی هم ولید نجیب عرفات، استاد دانشگاه لانکستر، و سید برکات احمد جزئیات این داستان را رد کردهاند.[2] احمد صبحی منصور استاد سابق دانشگاه الازهر هم این داستان را مخالف قرآن و از اکاذیب میداند [پیوند مرده] او همچنین انتقادات جدی به ماهیت سیره ابن اسحاق و ابن هشام داشته و معتقد است که مورخین بعد از ابن اسحاق به نقل سخنان او مشغول شدهاند [پیوند مرده]سید جعفر شهیدی، پژوهشگر ایرانی نیز تردیدهایی را مطرح کردهاست.[3] از طرف دیگر کیستر، استاد دانشگاه عبری اورشلیم، مینویسد که ماجرای این داستان تقریباً در تمامی منابع قدیمی (که برخی با ابن اسحاق همزمان بودند) و در تفاسیر قرآن آمدهاست. این موضوع غنی بودن نقل کنندگان این داستان را میرساند.[4] اشارات فقیهانی مانند الشیبانی، الشافعی، ابوعبید، و الماوردی نشان میدهد که فقهای قدیمی کاملاً با سیره و مغازی (و از جمله داستان بنی قریظه) آشنا بودند و از آنها استفاده جستند.[4]
ولید نجیب عرفات و سید برکات احمد استدلالهایی در نقد روایت سنتی آوردهاند. احمد میگوید که تا جایی که اطلاع دارد اولین محقق مسلمانی است که یهودیان یثرب را در فضای مطالعه و تحقیق مستقل بررسی میکند.[5] در پاسخ به استدلالهای عرفات، کیستر مقالهای نوشته و استدلال کرد که این واقعه حتماً باید اتفاق افتاده باشد.[6]
این مقاله به توضیح استدلالهای این گروه اقلیت از مسلمان در خصوص رد جزئیات سرانجام بنی قریظه اختصاص دارد. همچنین واکنشهای به این استدلالها نیز پوشش داده میشود.