غلامحسین صدیقی
سیاستمدار ایرانی From Wikipedia, the free encyclopedia
سیاستمدار ایرانی From Wikipedia, the free encyclopedia
غلامحسین صَدیقی (۱۲ آذر ۱۲۸۴ – ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰) معروف به دکتر صدیقی سیاستمدار ایرانی بود که در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ در دولت نخستوزیری محمد مصدق بهعنوان وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور و نایب نخستوزیر (در دولت دوم) فعالیت کرد.[۵] او مبدا علم جامعهشناسی در ایران و بنیانگذار مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی است. وی استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران نیز بود. روز ۱۲ آذر به نام روز علوم اجتماعی و دکتر صدیقی نامگذاری شده است. در سال ۱۳۷۲ به افتخار او یادنامهای با عنوان همه هستیام نثار ایران توسط پرویز ورجاوند منتشر شد.[۶]
غلامحسین صَدیقی | |
---|---|
وزیر کشور | |
دوره مسئولیت تیر ۱۳۳۱ – ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ | |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
نخستوزیر | محمد مصدق |
پس از | انتخابالملک رام |
پیش از | فضلالله زاهدی |
وزیر پست و تلگراف و تلفن | |
دوره مسئولیت ۲۰ آذر ۱۳۳۰[۱] – ۱۴ تیر ۱۳۳۱ | |
نخستوزیر | محمد مصدق |
پس از | یوسف مشار |
پیش از | سیفالله معظمی |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۲ آذر ۱۲۸۴ تهران، ایران |
درگذشته | ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰ (۸۵ سال)[۲][۳] تهران، ایران |
آرامگاه | گورستان ابن بابویه |
حزب سیاسی | جبهه ملی ایران |
همسر(ان) | فرحانگیز مفتاح[۴] |
فرزندان | آفرین، نیکو، حسین |
پیشه |
غلامحسین صَدیقی در ۱۲ آذر ۱۲۸۴ در محله سرچشمه تهران زاده شد. پدرش، حسین صدیقی ملقب به اعتضاد دفتر از خاندان صدیقی و مادرش مریم خانم دختر میرزا ابراهیم خان عونالممالک بود. غلامحسین تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات متوسطه را در مدرسه اقدسیه گذراند و نیز در مدرسه آلیانس به فراگرفتن زبان فرانسوی پرداخت. سپس به دبیرستان دارالفنون رفت و سالهای آخر متوسطه را در آن مدرسه تحصیل کرد. در شهریور ۱۳۰۸ همراه با دومین گروه دانشجویان اعزامی از سوی وزارت معارف به فرانسه رفت و در دانشسرای مقدماتی شهر آنگولم به تحصیل پرداخت و در تیرماه ۱۳۱۱ موفق به اخذ باکالورا گردید.
غلامحسین صدیقی در بهار ۱۳۱۴ از دانشسرای عالی سن کلو در حومه پاریس فارغالتحصیل شد و در رشته فلسفه به اخذ دانشنامه عالی در رشتههای روانشناسی، روانشناسی کودک، آموزش و پرورش، اخلاق، جامعهشناسی، و تاریخ ادیان نایل گردید.
صدیقی در اسفند ۱۳۱۶ درجه دکتری را از دانشگاه پاریس دریافت کرد. رساله او زیر عنوان «جنبشهای دینی در قرون دوم و سوم هجری» با درجه ممتاز پذیرفته شد. وی در فروردین ۱۳۱۷ به ایران بازگشت و بلافاصله به سمت دانشیار در دانشگاه تهران مشغول کار شد.
دکتر صدیقی در فروردین ۱۳۲۲ به رتبه استادی ارتقاء یافت و در بهمن ۱۳۲۳ به مدیریت کل دبیرخانه دانشگاه تهران منصوب شد. او در مهرماه ۱۳۲۴ به عضویت هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس تأسیس سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) انتخاب شد و به لندن رفت. در اسفند ۱۳۲۵ نیز از سوی دانشگاه تهران برای شرکت در کنفرانس ملتهای آسیایی به هند اعزام شد و ریاست هیئت نمایندگی ایران را عهدهدار بود. در آبان ۱۳۲۷ نیز به ریاست هیئت نمایندگی ایران در سومین کنفرانس عمومی یونسکو در بیروت منصوب شد.
او از بنیانگذاران کنگرهٔ هزاره ابو علی سینا بود و هنگامی که کنگره در اردیبهشت ۱۳۳۳ در همدان تشکیل شد در زندان لشکر ۲ زرهی تهران به سر میبرد. لویی ماسینیون ایرانشناس نامدار فرانسوی از محمدرضا پهلوی اجازه گرفت تا با دکتر صدیقی در زندان ملاقات کند.[۷]
غلامحسین صدیقی در سال ۱۳۵۲ بازنشسته گردید؛ ولی با عنوان استاد ممتاز تا ۱۳۵۸ همچنان به تدریس در دانشکده علوم اجتماعی ادامه میداد. وی را پدر علم جامعهشناسی در ایران دانستهاند.[۸]
صدیقی به واسطه آشنایی با افکار اگوست کنت و امیل دورکیم و مشاهده فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی غرب بیش از پیش به اهمیت و ضرورت علوم اجتماعی پی برد. وی بعد از هشت سال تحصیل در فرانسه به ایران بازگشت و تصمیم گرفت تحولی ایجاد کند. مهمترین خدمت علمی و فرهنگی او تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه تهران در ۱۳۲۷ بود که در ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد. صدیقی پس از آزادی از زندان به پیشنهاد و حمایت منوچهر اقبال رئیس دانشگاه تهران و با حمایت و اصرار احسان نراقی مسوولیت تأسیس مؤسسه مطالعات اجتماعی را پذیرفت.[۹]
غلامحسین صدیقی در کابینه اول محمد مصدق، وزیر پست، تلگراف و تلفن بود و در کابینه دوم، وزیر کشور و نایب نخستوزیر محمد مصدق بود. او برگزارکننده اولین رفراندم در تاریخ ایران در دولت ملی مصدق بود که در آن انحلال یا ابقای مجلس به رأی گذاشته شده بود.
براساس مصاحبه مظفر بقایی کرمانی که با حبیب لاجوردی در پروژه تاریخ شفاهی ایران، نقش صدیقی در سوزاندن اسناد تلگرافهای انگلیس در شرکت نفت، قبل از بازخوانی و رمزگشایی، جهت شناخت جاسوسان و مواجب بگیران انگلیس، افشاء شدهاست. مظفر بقایی از مخالفان جدی دکتر مصدق و از شرکت کنندگان در توطئه قتل تیمسار محمود افشارطوس، رئیس شهربانی دولت او بود، بنابر صحبت مظفر بقایی کرمانی این دستورِ صدیقی، به منظور خدمت و کمک به انگلیس و حذف ارتباطات مرتبطین با انگلیس در ایران صورت گرفتهاست.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی به زندان افتاد و محاکمه شد. در جریان محاکمه از دکتر مصدق تجلیل کرد. وی در جلسهٔ روز سهشنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۲ در دادگاه حضور یافت و به سوالات مختلف رئیس دادگاه و دادستان نظامی پاسخ داد و به تفصیل دربارهٔ پایین کشیدن مجسمههای شاه و پدرش، میتینگ روز ۲۵ امرداد در میدان بهارستان، تشکیل شورای سلطنت و رویدادهای کودتای ۲۸ مرداد با صراحت خاصی که از ویژگیهای او بود پاسخ داد، به طوری که سرتیپ آزموده را مبهوت و عاجز ساخت. درجلسهٔ بعدی دادگاه، دکتر صدیقی که در زندگی نه از کسی بیم و نه به کسی امید داشت و به مقام و مسند طمع نمیورزید، اظهار کرد: «معمولاً میگویند خدا، شاه، میهن. اما من اگر گناه است و باید اعدام شوم عرض میکنم: خدا، میهن، شاه.»
وی در سالهای ۱۳۳۹–۱۳۴۲ از رهبران طراز اول جبهه ملی دوم بود. در روزهای انقلاب شاه به او پیشنهاد نخستوزیری داد. دکتر صدیقی در صورتی حاضر به پذیرش مسوولیت نخستوزیری شد که سه شرط از طرف شاه مورد تأیید قرار بگیرد، اول تأیید نخستوزیری توسط مجلس، دوم حذف متممهای قانون اساسی که توسط شاه گذاشته شده بود و سوم «شاه از ایران خارج نشود». اما در نهایت، شاه، شاپور بختیار را برای نخستوزیری انتخاب مینماید.
بلافاصله پس از این پیشنهاد جبهه ملی ایران اعلام کرد:
«چون بعضی خبرگزاریها گزارش دادهاند که آقای دکتر غلامحسین صدیقی مأمور تشکیل دولت خواهد شد و از ایشان به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی ایران یاد کردهاند، لازم دیده شد به آگاهی عمومی برساند که آقای دکتر غلامحسین صدیقی از نیمه سال ۱۳۴۲ با هیچیک از سازمانهای جبهه ملی ایران کوچکترین همکاری نداشته و اکنون هم در هیچیک از ارگانهای این جبهه سمتی ندارد. به جاست یادآور شویم همچنان که بارها اعلام گردیده جبهه ملی ایران، با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.»
پرستو فروهر در کتاب "بخوان به نام ایران" ص ۱۰۹ مینویسد:"مادرم[پروانه اسکندری]گفت که در اتاق پذیرایی خانهٔ دکتر صدیقی با او تنها بودهاند، و او گاهی از روی صندلی بلند میشده، در اتاق راه میرفته و با هیجان و عصبانیت حرف میزده و بر درستی تصمیمش پافشاری میکردهاست. دکتر صدیقی گفته بود که مملکت در آستانهٔ فروپاشی است و این "بلواً به قدرتگیری نیروهای تندروی مذهبی یا چپ خواهد انجامید. او استدلالهای پدرم [داریوش فروهر] در قطعیت سقوط سلطنت و بریدگی مردم از نظام حکومتی را نپذیرفته بود و به اصرارهای او برای تغییر نظرش جواب رد داده بود. در آن دوره بسیاری از دوستداران دکتر صدیقی، که برای تغییر نظرش به نزدش رفتند، نیز با همین پاسخ روبرو شدند. مادرم میگفت پدرم آنقدر در آن دیدار متأثر شده بود که اشک ریخته و چندین بار تکرار کرده بود:'حیف شماست استاد که مورد بی حرمتی مردم قرار بگیرید.'"
در ۸ دی ۱۳۵۷ شاه به دکتر صدیقی پیشنهاد کرد نخستوزیر شود. دکتر صدیقی شروط زیر را با شاه مطرح کرد:
دکتر صدیقی معتقد بود شاه از این پیشنهادها هراسناک شد و بلافاصله با آقای دکتر بختیار ارتباط برقرار کرد.[۱۱][۱۲] البته برخی دیگر گفته اند شاه با صدیقی موافق بود ولی او نتوانست در زمان معینی کابینه ای فراهم کند و برای همین شاه سراغ نفر بعدی رفت.
اما هوشنگ نهاوندی که مدعی پیشنهاد پست نخست وزیری صدیقی به شاه بوده تنها شرط صدیقی برای پذیرش نخست وزیری را عدم خروج شاه از ایران عنوان کرده است و می گوید صدیقی هیچ شرطی بجز این نداشت.[۱۳]
پس از پیروزی انقلاب مهدی بازرگان از دکتر صدیقی برای شرکت در دولت موقت دعوت به عمل آورد که مورد قبول او قرار نگرفت.
غلامحسین صدیقی در روز نهم اردیبهشت ماه ۱۳۷۰ در تهران درگذشت.[۱۵][۱۶]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.