«تولدی دیگر» شعری از فروغ فرخزاد است که در مجموعه‌ای به همین نام منتشر شده است. درون‌مایه این شعر، عبور شاعر از خاطرات گذشته و بازگشت او به زمان حال است. این شعر در قالب شعر نیمایی سروده شده است.

اطلاعات اجمالی تاریخ نگارش, نخستین رونمایی ...
تولدی دیگر
اثر فروغ فرخزاد
Thumb
دست‌نوشته شعر تولدی دیگر از فروغ فرخزاد
تاریخ نگارش۱۳۴۲ ه‍.خ
نخستین رونماییکتاب تولدی دیگر
کشورایران
زبانفارسی
قالبشعر نیمایی
بحربحر رمل مخبون نیمایی
ناشرانتشارات مروارید
تاریخ انتشار۱۳۴۳ ه‍.خ
نوع رسانهچاپی
بستن

شعر

همهٔ هستی من آیهٔ تاریکیست

که ترا در خود تکرارکنان

به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد

من در این آیه ترا آه کشیدم، آه

من در این آیه ترا

به درخت و آب و آتش پیوند زدم

زندگی شاید

یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد

زندگی شاید

ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد

زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصلهٔ رخوتناک دو همآغوشی

یا نگاه گیج رهگذری باشد

که کلاه از سر بر میدارد

و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی‌معنی میگوید «صبح بخیر»

زندگی شاید آن لحظهٔ مسدودیست

که نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران میسازد

و در این حسی است

که من آنرا با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهائیست

دل من

که به اندازهٔ یک عشقست

به بهانه‌های سادهٔ خوشبختی خود مینگرد

به زوال زیبای گل‌ها در گلدان

به نهالی که تو در باغچهٔ خانه‌مان کاشته‌ای

و به آواز قناری‌ها

که به اندازهٔ یک پنجره میخوانند

آه...

سهم من اینست

سهم من اینست

سهم من،

آسمانیست که آویختن پرده‌ای آنرا از من میگیرد

سهم من پائین رفتن از یک پلهٔ متروکست

و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن

سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره‌هاست

و در اندوه صدائی جان دادن که به من میگوید:

«دستهایت را

«دوست میدارم»

دستهایم را در باغچه میکارم

سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم

و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم

تخم خواهند گذاشت

گوشواری به دو گوشم میآویزم

از دو گیلاس سرخ همزاد

و به ناخن‌هایم برگ گل کوکب میچسبانم

کوچه‌ای هست که در آنجا

پسرانی که به من عاشق بودند، هنوز

با همان موهای درهم و گردن‌های باریک و پاهای لاغر

به تبسم‌های معصوم دخترکی میاندیشند که یکشب او را

باد با خود برد

کوچه‌ای هست که قلب من آنرا

از محل کودکیم دزدیده ست

سفر حجمی در خط زمان

و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن

حجمی از تصویری آگاه

که ز مهمانی یک آینه بر میگردد

و بدینسانست

که کسی میمیرد

و کسی میماند

هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.

من

پری کوچک غمگینی را

میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد

و دلش را در یک نی‌لبک چوبین

مینوازد آرام، آرام

پری کوچک غمگینی

که شب از یک بوسه میمیرد

و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد[1]

انتشار

«تولدی دیگر» آخرین شعری است که در مجموعه تولدی دیگر به چاپ رسیده است. شاعر عنوان این شعر را برای کل مجموعه انتخاب کرده است.[2] این مجموعه شعر در زمستان ۱۳۴۳ منتشر شد.[3] اهمیت این دفتر شعر به گفته سیروس شمیسا در آن است که فروغ با انتشار آن، «به صف شاعران بزرگ امروزی پیوست».[4]

کریم امامی (به کمک خود فروغ)، ابراهیم گلستان و مهرداد صمدی این شعر را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌اند.[5]

معرفی

درون‌مایه

سیروس شمیسا دربارهٔ این شعر می‌گوید که ممکن است انسان در گذشته خود سیر کند، اما ماندن در گذشته به معنای مرگ است. فروغ در این شعر پس از سفر به گذشته خود، سرانجام به زمان حال بازمی‌گردد و گذشته را گودالی توصیف می‌کند که نباید در آن مرواریدی جستجو کرد.[6]

مضمون

در نخستین بند از این شعر، «همه هستی من آیه تاریکی است…»، سیروس شمیسا در نظر گرفتن معنای «نشانه» برای آیه را برای آن نادرست می‌پندارد چون در این صورت اطلاق صفت «تاریک» به آن صحیح به نظر نمی‌رسد. وی به نقل از خود فروغ فرخزاد معنای آن را «چیز فناناپذیری چون کلام خدا» می‌داند و می‌گوید اطلاق «آیه خدا» به انسان در ادبیات عرفانی فارسی هم سابقه دارد.[7]

سیروس شمیسا در «زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک بین دو همآغوشی»، مراد فروغ از «دو همآغوشی» را «تولد» و «مرگ» می‌داند.[8]

شمیسا معتقد است که فروغ در این شعر با «پایین رفتن از یک پله متروک» و «به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن»، در ظاهر پا به زیرزمین خانه می می‌گذارد و اشیای کهنه و قدیمی را می‌بیند اما منظور این است که به سوی گذشته و خاطرات اندوهبار خود قدم برمی‌دارد و خاطرات گذشته را مرور می‌کند.[9]

به عقیده شمیسا، منظور فروغ از «حجم» در بندی که با «سفر حجمی در خط زمان» شروع می‌شود، ذهن و فکر انسان و منظور او از «تصویر»، جنبه سطحی و جسمی زندگی است. عمر انسان، تصویری است که به «مهمانی آینه» رفته است؛ ناپایدار و موقتی. اما فکر انسان می‌تواند اثر ماندگاری در «خط زمان» ایجاد کند و آن را بارور سازد و اشاره بعدی فروغ در «و بدین سان است که کسی می‌میرد و کسی می‌ماند» نیز اشاره به همین معناست.[10] وی همچنین منظور شاعر از «جوی حقیری که به گودالی می‌ریزد» را خاطرات شاعر می‌داند که به گودال راکد گذشته می‌ریزد.[11]

در بند «من پری کوچک غمگینی را می‌شناسم»، شمیسا «پری کوچک غمگین» را استعاره از خود شاعر، «دل» را مجاز از غم و «نی‌لبک» را استعاره از شعر می‌داند؛ چنان‌که می‌توان آن را «شاعر غمش را در شعرش می‌ریزد» معنا کرد.[12]

وزن

به گقته سیروس شمیسا، وزن این شعر، تکرار «فعلاتن»؛ یعنی «بحر رمل مخبون نیمایی» است.[13]

زبان

تأثیر

سیروس شمیسا معتقد است که این شعر «تأثیر شدیدی» بر شعر معاصر ایران داشته است و به‌طور خاص سهراب سپهری آن را به دقت در نظر داشته است.[14]

بازخورد

اظهار نظرها

محمد حقوقی این شعر را در کنار شعرهای «دیدار در شب»، «فتح باغ»، «وهم سبز»، «عروسک کوکی»، «در غروبی ابدی» و «آیه‌های زمینی»، از شعرهای درخشان ادبیات معاصر فارسی قلمداد کرده است.[15]

نقدها

شمیسا عبارت «پسرانی که به من عاشق بودند» را هنجارگریزی نحوی قلمداد می‌کند که سنخیتی با زبان شعر، که زبان متعارف و عادی امروزی است، ندارد.[16]

پانویس

منابع

Wikiwand in your browser!

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.

Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.