![cover image](https://wikiwandv2-19431.kxcdn.com/_next/image?url=https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c3/Chaos_Monster_and_Sun_God.png/640px-Chaos_Monster_and_Sun_God.png&w=640&q=50)
آترا-هاسیس
اسطوره «طوفان» در ادبیات بابلی باستان / From Wikipedia, the free encyclopedia
آترا-هاسیس (اکدی: 𒀜𒊏𒄩𒋀، آوانگاری: Atra-ḫasīs) (انگلیسی: Atra-Hasis)، آترام-هاسیس و یا بنا به واژگان آغازینِ متن «وقتی خدایان انسان بودند»، حماسهای از ادبیات متأخر بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو میکند. چهار نسخه از این داستان به دست آمده که قدیمیترین آن به قرن هفده پیشا دوران مشترک تعلق دارد. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر حماسه گیلگمش به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» (روایت اوتَنَپیشتی در لوح XI) به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان طوفان نوح در کتاب مقدس میشود.
آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» و در حماسه گیلگمش، همان اوتنپیشتی (نجاتیافته از طوفان بزرگ) است. انلیل (خدای اصلی بر روی زمین که معمولا در مواجهه با انسان برخورد خشن و خصمانه دارد) از هیاهوی بیامان آفرینش جدید (انسان) به ستوه آمد. ائا (نام اکدیِ خدای سومری انکی که خدای خِرد، جادو، آبهای تازه و نیز حامی انسان است) راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس نشان داد. در پایان، انلیلِ خشمگین راه حلِ نهایی را برگزید: او «طوفان» را نازل کرد تا بشریت یکسره نابود شود. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود و خدایان را به حال مرگ افکند چون دیگر کسی برای آنها قربانی پیشکش نکرد. وقتی نجاتیافتگان از طوفان، با کشتی بر قله کوهی بلند نشستند، بوی خوش پیشکش آترا-هاسیس به آسمان رفت و همه خدایان به غذا هجوم آوردند. اما هنوز مشکل سر و صدای بشر چاره نشده بود. بنابراین، خدایان در بشر تغییراتی دادند تا دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. بزرگترین تغییر آن بود که خدایان پایانی برای طول عمر انسان قرار دادند.
در منابع گوناگون بینالنهرین باستان، به سومری و به اکدی، چنین آمده که بابلیان اعتقاد داشتند هدف از آفرینش بشر، خدمت به خدایان بودهاست. پیش از آفرینش انسان، شهرهای بینالنهرین سفلی توسط تنها ساکنانش (خدایان) پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم میکردند. خدایان خُرد تحت نظارت انلیل، سَرور زمین، خوراک خدایان بزرگ را کشت و برداشت میکردند. آنها زمین را شخم میزدند و طاقتفرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راهآب میشکافتند تا زمین را آبیاری کنند. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. در شعر آترا-هاسیس، یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کردهاست. زندگانی طولانی این ایدئولوژی (بشر خادم خدایان است)، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد میکند.
به روایت این حماسه، گِلی را که ائا به عنوان ماده خامِ آفرینش انسان به ایزدبانو مادر میدهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار میشود. آن خدا رهبر شورشگران بود و به همین خاطر است که انسان میتواند سرکش باشد. سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شدهاست بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشتهاست. اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار میگیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق میشود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بودهاست. طبق اساطیر بابلی، خدایان تمدن بشریت را ایجاد کردند و پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به همراه همه هنرها و صنایع زندگی شهری به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه گیلگمش شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پیریزیهایش را بنیاد نریختند؟»