ناسازگاری فرگشتی
From Wikipedia, the free encyclopedia
نظریه ناسازگاری فرگشتی (انگلیسی: Evolutionary mismatch) یا همچنین به عنوان تله فرگشتی نیز شناخته میشود، مفهومی در زیستشناسی فرگشتی است که به صفات فرگشت یافتهای گفته میشوند که زمانی سودمند بودهاند اما به دلیل تغییرات محیطی ناسازگارانه شدهاند. این ناسازگاری میتواند در انسان و جانداران رخ دهد و اغلب به تغییرات سریع محیطی نسبت داده میشود. نوعی از تغییرات محیطی رایج، پیامد انسان بر محیط زیست است. در زمانهای اخیر، انسانها تأثیر بزرگ، سریع و قابل ردیابی بر محیطزیست داشتهاند، بنابراین سناریوهایی را ایجاد میکنند که در آن مشاهده ناسازگاری فرگشتی آسانتر است. سازوکارهای روانشناختی انسان سازگاریهایی هستند که برای پردازش ورودیهای محیطی فرگشت یافته و آنها را به خروجیهای رفتاری تبدیل میکنند که بهطور متوسط چشمانداز بقا یا تولیدمثل را افزایش میدهند. با این حال، زمینههای مدرن با محیطهایی که با فرگشت سازوکارهای روانشناختی انسان وجود داشت، بسیار متفاوت است. بسیاری از ورودیها اکنون از نظر کمیت و شدت متفاوت هستند یا دیگر روابط سازگارانه یکسانی ندارند، در نتیجه سازوکارهای زیادی را برای تولید خروجی ناسازگار هدایت میکنند. مطرح شدن نظریه ناسازگاری فرگشتی تحت عنوان تله فرگشتی در اوایل دهه ۱۹۴۰ آغاز شد.
ناسازگاری فرگشتی اکنون به عنوان عاملی اثرگذار بر بسیاری از جنبههای زندگی مدرن انسان شناخته شدهاست. به عنوان مثال میتوان به رژیم غذایی، ورزش، قرار گرفتن در معرض نور، استرس مزمن، محرومیت از خواب، فناوری الکترونیکی، سوء مصرف مواد مخدر، اثر بر بهداشت روانی، بدرفتاری با همسر، تغییرات آب و هوا، نابرابری اجتماعی، سیاست و اقتصاد اشاره کرد. این معضل همچنین پیامدهای زیادی برای سلامت عمومی دارد. برای نمونه در عصر جستوجوی غذا، شکارچیان به ندرت میدانستند وعده غذایی بعدیشان از کجا تهیه میشود. این کمبود مواد غذایی باعث صرفهجویی در مصرف و سوزانده شدن کالری وعدههای غذایی پر انرژی به منظور صرفهجویی در انرژی اضافی به عنوان چربی میشود. اکنون که غذا به راحتی در دسترس است، سیستم عصبی که زمانی به مردم کمک میکرد مزایای بقای غذا خوردن ضروری را بشناسند، اکنون به پدیدهای مضر تبدیل شدهاست زیرا باعث افزایش پرخوری میشود. این امر به ویژه پس از ظهور غذاهای فرآوری شده خطرناک شدهاست، زیرا محبوبیت غذاهایی که بهطور غیرطبیعی سطوح قند و چربی بالایی دارند به میزان قابل توجهی افزایش یافتهاست.
برای رهایی از این مشکل ابتدا باید موارد ناسازگاری به صورت موردی شناسایی شود. هر چند انسان مجبور نیست بار دیگر به گذشته اجدادی و زندگی در غار برگردد. اما روانشناسی فرگشتی محدودیتهایی را در ساختار زندگی و نحوه برخورد با چالشهای جدید محیطی پیشنهاد میکند. برای نمونه انسانها در مورد آنچه که میخورند و مقداری که میخورند، خویشتنداری نشان دهند. بسیاری از انسانهای مدرن فاقد خویشتنداری هستند، زیرا خویشتنداری در خوردن چیزی است که در محیط اجدادی مورد نیاز نبودهاست. زندگی باید طوری طراحی شود که تعاملات چهره به چهره مکرر وجود داشته باشد. از آنجایی که اجداد ما همیشه با رنگ سبز احاطه شده بودند، محیط کار انسان باید فضای زیادی برای حرکت فیزیکی و تعامل با طبیعت را فراهم کند.