بحث:امپراطوری ایران
From Wikipedia, the free encyclopedia
سلسلههای غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی هیچیک فارس زبان نبودهاند.HoseynQolipour
- مدرکتان چیست؟ در غزنویان نوشته:
دولت غزنوی (۹۷۵-۱۱۸۷)م. (۳۴۴ ه.ق. - ۵۸۳ ه.ق.) یک دولت فارسی زبان، نظامی و اسلامی بود. دولت غزنوی خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خاصی نداشت، اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت بغداد بود.
![]() | این صفحه برای حذف نامزد شده بود. نتیجهٔ بحث چنین بود: مقاله نگه داشته شود. |
بقیه نیز به همین ترتیب. بسیاری از شاعران پارسیزبان نیز در این دورهها ظهور کردند. زبان دربار نیز تا آنجا که من اطلاع دارم فارسی بودهاست. --Wayiran (ب) ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- دقت نکردید، مو ضوع فارسی زبان بودن تنها نیست! در آنجا نوشته:
- دولت غزنوی خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خاصی نداشت!!
این مطلب اما در مورد دولت سلوکی، خلافت عربی، سلجوقی، دولت مغولها و... صادق نیست. دولت سلجوقی دولت ترکمنی است که کشورهای وسیعی را تسخیر و در آنجا حکومت کرد منجمله در ایران و آسیای صغیر (امپراتوری عثمانی بعدی). حتا با یک من سریشم نمیشود دولت سلجوقی و سلوکی و خلافت عربی و دولت مغولها و... را دولت ایرانی خواند. حال چگونه میخواهید این دولتها را به عنوان دولت «امپراطوری ایران» ! غالب کنید!!؟؟ صرفا بابت اینکه یک نویسنده اروپا یی، ا یران در این دورهها را امپراتوری ایرانی بخواند کافی نیست، میتوان اشتباهی را تکرار کرد ولی باز هم آن خطا تبدیل به حقیقت نمیشود. Ojanfar ۳ اکتبر ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۹ (UTC)
- به قول دکتر جهانشاه درخشانی:
اجازه دهید که به جای نژاد، فرهنگ یا تمدن آریایی به کار ببریم... اگر خیلی به عقب برگردیم مسلماً تطابقی بین نژاد و فرهنگ آریایی پیدا میکنیم، اما به مرور، اقوام و نژادهای دیگری هم جذب این فرهنگ شدهاند. امروزه کسی که زبان و جهانبینی آریایی داشته باشد را آریایی میشناسیم، حتی اگر سیاه پوست باشد. برای مثال در آمریکا و اروپا افراد زیادی زرد پوست یا سیاهپوست هستند که به زبان انگلیسی یا فرانسه صحبت میکنند. پس فرهنگ هند و اروپایی دارند ولی نژادشان آن نیست... پس امروزه به جای نژاد آریایی، فرهنگ یا تمدن آریایی به کار میبریم.
- خودتان هم خوب میدانید که امروزه حرف از نژاد کاریست پوچ و بیهوده. هیچ نژادی تاکنون دست نخورده باقی نماندهاست و اساسا بحث در این باره بیهوده است. اگر این طور است سلوکیان نیز به مانند ایرانیان آریایی نژاد بودند هرچند زبان و فرهنگی متفاوت داشتند. حال باید نژاد آنها را برگزید و یا فرهنگ ایشان را؟ به همین دلیل به جای بحث بر سر نژادها امروزه دربارهٔ فرهنگها سخن گفته میشود. برای نمونه اگر من سیاهپوست نیز باشم، ولی چون فرهنگ ایرانی دارم، ایرانی هستم. دودمانهای غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی نیز شدیداً تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی قرار داشتهاند و حتی بودهاست که خود را ایرانی نیز بخوانند. مگر فردوسی، شاهنامه را برای سلطان محمود غزنوی هدیه نفرستاد. شاهنامهای که مملو از افتخارات ایرانیان است و تورانیان را دشمن ایرانیان میداند. بیشک انجام چنین کاری نشان از این است که جو آن روزگار به گونهای بودهاست که ایرانیان هرگز ایشان را از خود جدا نمیدانستند. هر سهٔ این دودمانها شدیدا خود را ایرانی میدانستهاند. مگر در زمان حملهٔ مغول به ایران خوارزمشاهیان نبودند که بر ایرانیبودن خود تکیه داشتند. با این همه همانطور که گفتم در این مقاله، اینها جزئی از امپراتوری ایران دانسته نشدند، باشد که آیندگان در این باره تصمیم گیرند. حتی نادرشاه نیز که برخی او را در نهایت ترکنژاد میدانند خود به وضوح بر ایرانی بودن خود مینازد و حتی به جنگ با ترکان میرود:
- نادر شاه افشار: فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی میگرفتم. که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود.
- نادر شاه افشار: هر سربازی که بر زمین میافتد و روح اش به آسمان پر میکشد نادر میمیرد و به گور سیاه میرود نادر به آسمان نمیرود نادر آسمان را برای سربازانش میخواهد و خود بدبختی و سیاهی را، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان میخرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر میآورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن میراند.
- نادر شاه افشار: کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمدهاند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بودهاست.
- نادر در روی سکههایش چنین حک کرده بود:
سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان --- نادر ایران زمین و خسرو گیتی ستان
روی هم رفته حرف از نژاد امریست بیهوده، بلکه باید دید که افراد تحت چه فرهنگی بودهاند و خود، دربارهٔ خود چگونه قضاوت کردهاند. --Wayiran (ب) ۶ اکتبر ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- مولانای بلخی میگوید:
همزبانی خویشی و پیوندی است // مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان // ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است // همدلی از همزبانی خوشتر است
- استاد شهریار:
اختلاف لهجه ملیت نزاید بَهر کس // ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نئی // صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران ، به حرف ناکسان از ره مرو // جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
--Wayiran (ب) ۸ اکتبر ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)