ابوسفیان بن حرب
پدر معاویه و از بزرگان قبیله قریش در زمان محمد بن عبدالله / From Wikipedia, the free encyclopedia
ابوسفیان (نام کامل:ابوحنظله صخر ابن حرب ابن امیه، مرگ: ۳۲ ه.ق) از بازرگانان معروف و بزرگان قریش در زمان محمد بن عبدالله بود. وی پدر معاویه، جد یزید بن معاویه و جد اعلای معاویه بن یزید، سه خلیفه از خلفای اموی، مشهور به خلفای بوسفیانی بود.[1]
ابوسفیان بن حرب | |
---|---|
نام هنگام تولد | صخر بن حرب بن أمیة بن عبد شمس |
زادهٔ | ۶۳ ق. هـ / ۵۶۰م مکه |
درگذشت | بین ۳۰ هـ/۶۵۲م و ۳۴ هـ/۶۵۶م مدینه |
آرامگاه | بقیع، مدینه |
عنوان | أبو حنظلة |
همسر(ها) | صفیة بنت أبی العاص بن أمیة بن عبد شمس هند بنت عتبة بن ربیعة بن عبد شمس زینب بنت نوفل بن خلف بن قوالة عاتکة بنت أبی أزیهربن أنیس بن الخیسق صفیة بنت أبی عمروبن أمیة بن عبد شمس أمامة بنت سفیان بن وهب بن الأشیم لبابة بنت أبی العاص بن أمیة بن عبد شمس کلتامه بنت سیش بن ضابر بن احک |
فرزندان | رملة الکبری (ام حبیبه)، أمیمة، حنظلة، معاویة، عتبة، جویریة، أم الحکم، یزید، محمد، عنبسة، عمرو، عمر، صخرة، هند، میمونة، رملة الصغری |
خویشاوندان | الأموی القرشی الکنانی |
خانواده | پدرش: حرب بن أمیة بن عبد شمس بن عبد مناف
مادرش: صفیة بنت حُزن بن بجیر بن الهزم برادران: عمرو بن حرب الحارث بن حرب خواهر: أروی بنت حرب(با کنیه ای امجمیل) |
از دیگر کارهای او فرماندهی نیرویی برای کنترل بردهها در مکه بود. در جنگ بدر حضور داشت و در جنگ احد در برابر محمد جنگید. او در فتح مکه شهادتین گفت و در چند جنگ برای اسلام شرکت کرد. ابوسفیان در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت.او پس از وفات محمد دوست داشت که خلافت به یکی از تیره های برجسته قریش برسد به همین دلیل علی بن ابی طالب را که از بنی هاشم بود به مخالفت با ابوبکر دعوت کرد و حمایت خود را به او ابراز نمود ولی علی نپذیرفت و گفت:《ابوسفیان!مدتهای دراز با اسلام دشمنی کردی و ضرری نزدی،ابوبکر شایسته این کار بود.》[2]همچنین ابوسفیان پس از اینکه اسلام آورد مسئول زکات مردم نجران و اطراف آن گشت.[3]
او از جمله کسانی بود که با محمد خصومت و عداوت شدیدی داشت و در ادامه پس از فتح مکه توسط مسلمانان، مسلمان شد. او در تحریم محمد و خاندان بنی هاشم (ماجرای شعب ابی طالب) دست داشت.
ابوسفیان در جنگ یرموک نیز حضور داشت که در طی آن تیری به یکی از چشمانش اصابت کرد و کور شد.[4]
ابوبکر جوهری میگوید که پس از بیعت با عثمان (که خود از امویان بود) ابوسفیان گفت که این امر (خلافت) ابتدا در دست طایفهٔ بنی تیم (طایفهٔ ابوبکر) قرار گرفت درحالی که ربطی بدانها نداشت؛ بعد از آن در دست قبیلهٔ عدی (طایفهٔ عمر) قرار گرفت که دورتر و دورتر بود. اکنون به منزلگاه خود بازگشته و قرارگاه خویش را بازیافتهاست. او خطاب به عثمان و بنیامیه گفت که آن را در میان خود موروثی کرده میان فرزندان خود بگردانید، هیچ بهشت و جهنمی در کار نیست.[5]