مثلاً سوپر مانکن بودن ولی همشون جانکن بودن! یه مشت لوس ننر با ژستهای مسخره.
این لباس حمالاست جیگر دیگه دوست ندارم تو رو توش ببینم. حق نداری بپوشیش.
دیگه حوصلم سر رفت از این حرفا… ورورورورور… عین پیرزنای بلاگرفته می مونی میخوام کارمو نشونت بدم.
گذشتهها گذشته جیگر.
خودتو جمع و جور کن!
باب: می دونی که من دیگه نباید ازین کارا بکنم…
ادنا: منم همینطور جیگر ولی خب… به جهنم!
باب: تو بهترین خیاطی ادنا جون.
ادنا: خودم میدونم جونی!
هلن: میتونم با خانم ادنا صحبت کنم؟
ادنا: خودمم بگو
هلن: اوه من هلنم
ادنا: هلن چی؟
هلن: هلن پار… ممم… درواقع… ههه… الستیگرل.
ادنا: آااااااااااااااااا عزیزم آخه تو این همه مدت کجا بودیییی دلم تنگ شده بود جونی!
هلن: آره حق باتو دل منم برات تنگ شده بود. باب برای درست کردن لباس مخصوصش پیش تو اومده نه؟
ادنا: آره راستی جدیده خوشگل شده نه؟ ازون لباس حمالی که خودش داشت خیلی بهتره. کار بقیشونم تمومه کی میای پرو؟
هلن: ولی من به خاطر…
ادنا: میخوای التماست کنم؟ میدونی که نمیکنم.
هلن: التماس؟! نه من به خاطر لباس زنگ زدم، لباس باب…
ادنا: یه ساعت دیگه اینجا باش جیگر.
هلن:به خاطر لباس باب زنگ زدم.
ادنا:خیله خب یادت نرهها بای بای.
هلن: جک جک هیچ نیرویی نداره.
ادنا: جدا؟ ولی بازم خیلی جیگره!
هلن: شوهرم از دستم رفت. چیکار کنم…
ادنا: این حرفا چیه پشت سر هم بلغور میکنی؟ یادت رفته که کی هستی؟ خودتو جمع و جور کن. نشستی اینجا گریه میکنی؟ پاشو بهش نشون بده که یادته که اون آقای شگفت انگیزه، با این کارت خودتم بهش یاداوری کن. حالا که می دونی کجاست؛ برو، بجنگ، پیروز شو!