بالش نرم و ملافهٔ گرم، زورشان از من بیشتر است. من هیچ چاره ای جز رفتن به رختخواب ندارم.» «گاهی اوقات فکر میکنم که دبیرستان، یک فعالیت طولانی و مبهم است:
نمیکند. سکته کنم، بد نیست. بالاخره مرگ راهی است که باید رفت. دوست ندارم در رختخواب بیفتم. دوست دارم ارتباطم با جهان هستی یک دفعه قطع شود. «سنگ قبر» (۱۳۹۴ش/۲۰۱۵م)،