حسین‌پژمانِ بختیاری (۵ آذر ۱۲۷۹ – ۳ آذر ۱۳۵۳) مترجم، نویسنده، ترانه‌سرا و شاعر معاصر اهل ایران بود.

اطلاعات اجمالی حسین پژمان بختیاری, زادهٔ ...
حسین پژمان بختیاری
Thumb
زادهٔ۵ آذر ۱۲۷۹
درگذشت۳ آذر ۱۳۵۳ (۷۴ سال)
علت مرگبیماری سرطان
آرامگاهبهشت زهرای تهران، قطعه۸
تحصیلاتمدرسه سن لوئی
پیشهشاعر، ادیب
فرزندانفریبا، فریبرز[۱]
والدین
بستن

زندگی

حسین بختیاری (که بعدها با نام پژمانِ بختیاری شناخته شد) چنین که در مقدمهٔ کویر اندیشه خود به سال تولدش اشاره می‌کند، در ۳ شعبان ۱۳۱۸ مصادف با ولادت حسین ابن علی بوده که مادرش نیز آن را «حسین» نام نهاد که آنروز مصادف است با ۵ آذر ۱۲۷۹ شمسی و بسیاری آن را متولد آبان می‌دانند.[۳] در محلهٔ حسن‌آباد تهران به دنیا آمد امّا زادگاه اصلی و دیار پدری وی دشتک در استان چهارمحال بختیاری است. [نیازمند منبع] او تنها فرزند «علیمرادخان میرپنج بختیاری» (مشروطه‌خواه و از خان‌های ایل بختیاری) و «عالم‌تاج قائم‌مقامی» (متخلص به ژاله قائم‌مقامی، شاعر معروف و طرفدار حق رأی زنان و از نوادگان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی) بود. پدرش در دورهٔ مظفرالدین‌شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج شد. هنگامی که پژمان یک سال داشت، والدین او از یکدیگر جدا شدند. مادرش بدون طلاق گرفتن از پدر او، خانه را ترک کرد و دیگر اجازه ندادند پسرش را ببیند. پژمان در ۲۷ سالگی مادرش را پیدا کرد و تا پایان عمر مادرش، در کنار او زندگی کرد.[۴]

پژمان دوران کودکی‌اش را در سرزمین ایل بختیاری گذراند. چنین که خود در کتاب "کویر اندیشه"، که بقلم خود استاد می‌باشد، گفته‌اند: ".. به سه سالگی رسیدم در این مدت پدرم که اندک سوادی داشت، مرا زیر تازیانهٔ تعلیم گرفت.."[۵] و در شش سالگی وارد مکتب‌خانه‌ای در شهر دشتک (چهارمحال و بختیاری) شد. [نیازمند منبع] ۹ ساله بود که پدرش فوت کرد و تحت قیمومت علیقلی‌خان سردار اسعد بختیاری (رئیس ایل بختیاری) و پسر او جعفرقلی‌خان سردار اسعد بختیاری قرار گرفت. پژمان هرگز ارثیهٔ پدری خود را دریافت نکرد و برخلاف وصیت پدرش، او را برای تحصیل به اروپا نفرستادند.[۴]

تحصیلات

پژمان چند سال بعد به تهران برگشت و در مدرسهٔ ابتدایی اشراف مشغول تحصیل شد. پس از آن وارد مدرسهٔ سن‌لویی شد و در آنجا زبان و ادبیات فرانسه را فراگرفت. او در سن‌لویی همکلاس نیما یوشیج، و شاگرد نظام وفا بود. پژمان پس از فارغ‌التحصیلی از سن‌لوئی به مشهد رفت و در آنجا ادبیات کلاسیک فارسی را زیر نظر ادیب نیشابوری، و زبان و ادبیات عربی را زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر آموخت.[۴]

دکتر باستانی پاریزی چنین که در مقدمه‌ای با عنوان "مقدمه، بی مقدمه!" که بر دیوان اشعار او نوشته‌ست آورده که: "... ثانیاً آنکه پژمان بختیاری شاعری کوچک و مرد گمنامی نیست، آدمی که به قول خودش در مجالس نظمی و بزمی کسی چون ایرج میرزا و در حضور ادیب نیشابوری و استاد فروزانفر و مرحوم احمد دهقان-بهمنیار کرمانی بوده.." و چنین ادامه می‌دهد که ".. امثال رهی معیری و گلچین معانی افتخار داشته‌اند که شعرشان در اطلاعات ماهانه در کنار شعر پژمان چاپ می‌شود از تعریف و توصیف ما مستغنی است."[۶]

چنین که خود در مقدمهٔ خاشاک گفته‌است، تخلص وی «سرمست» بوده و بعدها تخلص خود را به «پژمان» مبدل نموده بدون آنکه قبلاً آن را جایی دیده باشد و کسی هم معنای آن را نمی‌دانست. حتی معلم عربی و فارسی مدرسهٔ سن لویی، «پژمان» را با احتمالی ضعیف مشتق از «پژمرده» گرفت.[۷]

فعالیت های ادبی

پژمان در سال ۱۳۰۴ به تهران برگشت و خدمت سربازی را آغاز کرد. چون با زبان فرانسه آشنا بود، او را پس از دورهٔ آموزشی به واحد جدید ارتباطات بی‌سیم فرستادند که وابسته به وزارت جنگ ایران بود و بعدها در وزارت پست و تلگراف و تلفن ادغام شد. پژمان مدتی بعد در همین واحد استخدام شد و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال ۱۳۳۷، در همین اداره مشغول کار بود. طی سال‌های ۱۳۰۵–۱۳۰۴، پژمان سردبیر روزنامهٔ فکر آزاد بود که توسط احمد بهمنیار در تهران منتشر می‌شد. پژمان در سال ۱۳۲۷ کتابی دربارهٔ تاریخچه و روند شکل‌گیری خدمات پست، تلگراف و تلفن در ایران نوشت. او همچنین نخستین شمارهٔ مجلهٔ پست ایران را با همکاری نصرالله فلسفی منتشر کرد.[۴]

پس از مرگ رهی معیری در سال ۱۳۴۷، پژمان به عنوان مدیر ادبی برنامهٔ گلهای رادیو ایران، جایگزین رهی معیری شد. مهارت پژمان در سرودن اشعار متناسب با موسیقی در برنامهٔ گلها، خیلی زود باعث شهرت او شد. او همچنین عضو شورای شعر و ترانهٔ رادیو ایران بود و در ثبت و ضبط و احیای ترانه‌ها و موسیقی محلی بختیاری در رادیو ایران، نقشی کلیدی داشت. پیشینهٔ روستایی و ایلیاتی هرگز از تخیل پژمان خارج نشد و در اشعار او انعکاس زیادی داشت.[۴]

حسین‌پژمان راجع به فرزندانش چنین که خود، در شعر «جهانگیران»، گوید: «.. سر پیری فلک مرا دختر و پسری داد..)) اشاره به دو فرزند، یکی دختر و یکی پسر، کرده و در پی‌نوشت آن نیز به قلم خود نام فرزندانش را آورده‌است؛ به نام‌های ((فریبا» و «فریبرز»:[۸]

"سر پیری فلک پیر مرا

دختری داده و شیرین پسری

سالها جستم ازین رشته ولی

بود سر رشته به‌دست دگری"

همکاری پژمان با رادیو ایران که تا سال ۱۳۵۲ ادامه داشت و او را با بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان برجستهٔ آن زمان از جمله علی تجویدی، پرویز یاحقی، محمود محمودی خوانساری، جواد معروفی و عبدالوهاب شهیدی آشنا کرد. پژمان در ایجاد انجمن ادبی گوهر نقش مهمی داشت و اشعار و مقالات او در مجلات ادبی مختلف مانند یغما، گوهر، ارمغان، سخن، وحید، آموزش و پرورش و نوبهار منتشر می‌شد.[۴]

فعالیت‌های ادبی

ترجمه برخی از آثار شاتوبریان همچون «وفای زن»، «آتالا» و «رنه».[۹]

از آثار منتشر شده پژمان در زمان حیات او می‌توان به آثار زیر اشاره کرد:[۹]

بهترین اشعار
تاریخ پست و تلگراف در ایران
زن بیچاره
خاشاک
محاکمه شاعر
اندرز یک مادر
کویر اندیشه
سیه روز
محاکمه شاعر
آتش دل

او همچنین تصحیح کتبی نظیر: لسان‌الغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانه‌های خیام، خمسه نظامی، دیوان ژاله قائم مقامی (مادرش) را برعهده داشته‌است.

ترانه‌سرا

یکی از زیباترین شعرهای این شاعر که توسط آواز خوانان مطرح ایرانی خوانده شده‌است آتش دل می‌باشد. تصنیف آتش دل (آتشی در سینه دارم) اولین بار با صدای قمرالملوک وزیری و آهنگ سازی مرتضی نی‌داوود در مایهٔ دشتی خوانده شد. این تصنیف بعدها توسط خوانندگان دیگری همچون صدیق تعریف و همایون شجریان و سالار عقیلی و مهدیه محمدخانی و گروه پالت بازخوانی شد. متن کامل شعر:

آتشی در سینه دارم جاودانیعمر من مرگی است نامش زندگانی
رحمتی کن که از غم‌اَت جان می‌سپارمبیش از این من طاقتِ هجران ندارم
کِی نَهی بر سرم پای اِی پَری، از وفاداری؟شد تمام اشک من، بس در غمت کرده‌ام زاری
نوگلی زیبا بُوَد حُسن و جوانیعطر آن گل رحمت است و مِهربانی
ناپسندیده بُوَد دل شکستنرشتهٔ اُلفت و یاری گسستن
کِی کنی اِی پَری، تَرکِ ستم‌گریمی‌فکنی نظری آخر به چشمِ ژاله بارم
گر چه نازِ دل‌بران دل تازه داردناز هم بر دل من اندازه دارد!
حیف اگر ترحمی نمی‌کنی بر حال زارمجز دَمی که بگذرد از چاره کارم
دانم‌ات که بر سرم گذر کنی به رحمت اماآن زمان که بَرکِشد گیاهِ غم سر از مزارم
از نظرهای تو بی مهری عیان استجان گداز است و نظر که آرام جان است
سیل اشکم با زبان بی زبانیبا تو گوید راز عشقم گرچه دانی

نمونه اشعار

در کنج دلم عشق کسی خانه نداردکس جای در این خانهٔ ویرانه ندارد
دل را به کف هرکه دهم باز پس آردکس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت‌کش ما نیستآن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست، خدا را، به که گویمکارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتیگفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل‌فروشان ننهم پایدیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصهٔ اسکندر و داراده روزهٔ عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هرکه در این میکده ره یافتجز خون دل خویش به پیمانه ندارد

نمونهٔ دیگر:

رفیقان اشک و آهم را ببینیدشبی روز سیاهم را ببینید
زبان در وصف حالم ناتوانستحدیث اشک و آهم را ببینید
بدو کردم نگاهی حسرت آلودخطا پوشان گناهم را ببینید
نگاه اشتیاقم گر گنه بودنگاه عذرخواهم را ببینید
هنوزم سر به راه عشق‌بازیستدل گم کرده راهم را ببینید

بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰:

اگر ایران بجز ویرانسرا نیستمن این ویرانسرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است من این افسانه‌ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیستمن این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را خواهم از جانمن این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زورمن این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید، اگر پاک من، ای مردم، شما را دوست دارم

مرگ

پژمان در سال ۱۳۵۳ بر اثر سرطان درگذشت و در بهشت زهرا "قطعه۸، ردیف۹۲، شماره۱۰" به خاک سپرده شد. یکی از شعرهای مشهور او بر سنگ مزارش حک شده‌است: «تا رهروی عدم شد جسم شکستهٔ ما/آسایشی عجب یافت اندام خستهٔ ما».[۴]

نامگذاری ها

در ۲۸ آبان ۱۳۹۹، خیابان فاطمی در محدودهٔ خیابان کلاهدوز به نام پژمان بختیاری تغییر نام یافت.[۱۰] در شهرکرد نیز خیابانی به یاد وی نامگذاری شده است.

منابع

Wikiwand in your browser!

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.

Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.