From Wikipedia, the free encyclopedia
واقعگرایی یکی از نظریههای روابط بینالملل است که سیاستهای جهانی را بر اساس رقابت دولتها بر سر منافع ملی خود تعریف میکند.[1] واقعگرایی، مهمترین و پایدارترین نظریهٔ روابط بینالملل محسوب میشود. معمولاً جاذبهٔ این نظریه به دلیل نزدیکی آن با عملکرد سیاستمداران و همچنین فهم متعارف از سیاست بینالملل، دانسته میشود. همچنین با وجود اصول و وجوه مشترک در میان نظریهپردازان واقعگرایی، این مکتب یک کلیت کاملاً یکپارچه نیست.[2]
واقع گرایی ریشه در تاریخ بشری دارد، اما پیدایش رسمی آن به دوره پس از جنگ جهانی دوم بازمیگردد. پیش از جنگ جهانی دوم، اندیشه گرایی واقع گرایی از سوی ادوارد کار ارائه شد و مورگانتا آن را به صورت الگویی علمی عرضه کرد.[3] واقع گرایی ضمن قبول تکثر ماهیت انسانی، خواهان ایجاد حوزهای مستقل برای سیاست است.[4] در نگرش واقع گرایی قدرت زیر بنایی سیاست و شکل دهنده روابط بینالملل محسوب میشود.
واقع گرایی به عنوان یکی از سنتهای نظریه روابط بینالملل بر چهار گزاره متمرکز است.
ای اچ کار واقع گرایی تاریخی را در تقابل با آرمانگرایی کلاسیک (آمریکایی) ارائه کرد. موضوع اصلی انتقاد او نمایش دادن فقدان هارمونی منافع بود. درین مکتب اصول تابع سیاست است و آنچه مورد قبول است مهارت دولتمردان است.[5] کار در کتابش با عنوان «بحران بیست ساله ۱۹۱۹–۱۹۳۹» خواست و آرزو را به عنوان علم سیاست بینالملل ناکافی و واقع گرایی را اصلاحکننده ضروری آرمانگرایی ای میدانست که عناصر اساسی قدرت را در روابط بینالملل نادیده گرفته بود. به گفته او باور آرمانگرایان به سازش دولتها بر پایه منافع مشترک صرفاً بازتاب علایق دولتهای راضی از وضع موجود به منظور توجیه مقام و منزلت شان در سیستم موجود بود و «دکترین هارمونی منافع» مانند لسه فر (بازار آزاد) ایدیولوژی نخبگان حاکم است.
از دید او دولتها از سیاست قدرت پیروی میکنند و این باعث تعارض اجتناب ناپذیر میان قدرتها خواهد شد و تنها راه جلوگیری کاهش خطر برخورد و جنگ توازن قوا است. نظم بین الزامی صرفاً بر اساس واقعیتهای موجود شکل میگیرد و نه اخلاق. در این سیستم اقتدار مرکزی و حقوق بینالمللی الزامآور وجود ندارد و ناسیونالیسم یکی از نیروهایی است که بر خلاف ویژگی اتحاد بخشش در داخل موجب تعارض در سیاست بینالملل میشود.
هانس جی. مورگنتا بنیانگذار واقع گرایی کلاسیک بود. درین مکتب سیاست بینالملل تلاش بیوقفه برای قدرت بوده، ریشه آن را باید در نهاد بشری جست و حقوق، جامعه و عدالت از هیچ جایگاهی برخوردار نیست.[5] مورگانتا پنج اصل بنیادین واقع گرایی را چنین بیان کرده است:
به باور این مکتب عامل اساسی ثبات در سیستم موازنه قدرت و سیاستهای معطوف به حفظ آن است. مهمترین شیوههای ایجاد موازنه قدرت باید به ایجاد تفرقه در صفوف متحد رقیب، بهکارگیری اصل غرامت، مسابقه تسلیحاتی، ایجاد اتحاد در مقابل اتحادهای رقیب رو یا اتحاد در برابر سلطه جهان اشاره کرد.
دیگر واقع گرایان کلاسیک:
درین مکتب باور بر این است که ماهیت بشری نیست که ایجاد ترس میکند بلکه ساختار نظام بینالمللی (آنارشی) پدید آورنده شک و ترس است.
درین مکتب باور بر این است که آنارشی بینالمللی میتواند توسط جامعهای از دولتها که توانایی کافی برای بازداشتن دیگران از تهاجم و ایجاد قواعد لازم برای همزیستی را دارند تعدیل شود.
قدرت باعث ایجاد سلسله مراتب میشود از نظر واقع گرایی اساساً روابط بینالملل در برگیرنده ستیز میان قدرتهای بزرگ برای سلطه و ایجاد امنیت ملی میباشد. امنیت ملی و بقاء دولت مرکز رهیافت واقع گرایی میباشد هدف نهایی قدرت است، سیاست همان تلاش اعمال قدرت بر مردم میباشد از نظر هانس مورگنتا مردان و زنان به دنبال کسب قدرت هستند انسان موجودی که به دنبال منافع شخصی میباشد تسلط بر دیگران و ممانعت از سلطه دیگران موضوعی جهانی میباشد.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.