شیروی
از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
شیروی در شاهنامه پهلوان ایرانی در زمان پادشاهی فریدون و سردار سپاه منوچهر در جنگ او با سلم و تور بود که به فرماندهی قارن سردار دیگر منوچهر به گشودن دژ الانان مقر تور که از دریا برآورده شده بود، رفت. او و قارن بهنیرنگ بر این دژ دست یافته ویرانش ساختند تا سلم نتواند بدانجا پناهنده شود. وی هنگامی که منوچهر به پادشاهی رسید، گنجور او شد.[۱]
شیروی در شاهنامه
زمانیکه منوچهر متولد شد و بال و پر گرفت، فریدون در جشنی تاج و تخت ایران را در حضور برزگان کشور به او سپرد. همراه تخت و تاج از سراپردهها، دیبهها خیمههای نقش پلنگ، اسبان تازی با الگام و ستام زرّین، شمشیرهای هندی [۲] خود، جوشن، ترگ و رزه رومی به همراه کمانهای چاچی و سپر و ژوبین چینی هم یاد میشود. محل نگهداری اشیا و لوازم را نیز ممکن است شیروی که نگهبان گنج بود، عهدهدار باشد. بعد از اینکه تحویل لوازم پایان پذیرفت همه پیش شاه جدید یعنی منوچهر آمدند:
بفرمود تا پیش او آمدند | همه با دلی کینهجو آمدند | |
به شاهی بر او آفرین خواندند | زبرجد به تاجش بر افشاندند | |
چو جشنی بُد این روزگار بزرگ | شده در جهان میش پیدا ز گرگ | |
سپهدار چون قارن کاوگان | سپهکُش چو شیروی و چون آوگان | |
چو شد ساخته کار لشکر همه | برآمد سر شهریار از رمه[۳] |
پانویس
منابع
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.