آن هنگام که آسمان بامدادی به سرخی میگراید
و پرتو است که بر فرازها میتابد
تو، ای ایزد، تویی که در تشعشع آن نمود مییابی
آن هنگام که کوهستان آلپ با شکوه میدرخشد،
دعا کن ای سوئیس آزاد، دعا کن
که حضورش را در این سرزمین
درک کنی، حس کنی
حضورش را در این سرزمین
درک کنی و حس کنی
در شامگاه خورشید حضور تو در نزدیکیها است
و فراسوی آسمان پرستاره
تو ای پدر گرامی، حضوری همیشگی داری
هنگام سفر ما به آن دنیا،
تو شادی و فرخندگی میبخشی
که حضورش را در این سرزمین
درک کنیم، حس کنیم
حضورش را در این سرزمین
درک کنیم و حس کنیم
آن هنگام که ابر تیره تپهها را فرومیپوشانَد
و مه خاکستری درهها را میآکَنَد
تو از فرزندانت پنهان نیستی
در این سرای تیره وحشتزا
با فروغ پاک خود رخنه کن
آن هنگام درک میکنیم، حس میکنیم
حضور خدا را در این سرزمین
درک میکنیم و حس میکنیم
حضور خدا را در این سرزمین
در میان توفان وحشی که به سوی ما میآیی،
تو خود به ما ایستادگی و استحکام ببخش
تو ای قادر مطلق، حاکم و ناجی،
در خلال وحشت و شبهای توفانی
بگذار مانند کودکی بر تو تکیه کنیم!
آری، درک میکنیم، حس میکنیم
آری، درک میکنیم و حس میکنیم
حضور خدا را در این سرزمین
حضور خدا در این سرزمین را