From Wikipedia, the free encyclopedia
روانشناسی اجتماعی (به انگلیسی: social psychology)[persian-alpha 1] شاخهٔ از جامعهشناسی بوده و روابط میان افراد و اجتماع را مورد مطالعه قرار میدهد.[1] هرچند روانشناسی اجتماعی موضوعات مشابه که در شاخه متناظرش در روانشناسی نیز به آن پرداخته را نیز مورد مطالعه قرار میدهد. این حوزه نسبتاً روی تأثیر ساختار اجتماعی و فرهنگ روی برآمدهای فردی مانند شخصیت، رفتار و موقعیت فرد در سلسله مراتب اجتماعی تأکید بیشتری دارد. محققین بهطور گسترده روی تحلیلهای سطح بالاتر تمرکز نموده و اساساً به گروهها و نوع روابط میان مردم میپردازند. این حوزه فرعی جامعهشناسی بهطور کلی دارای سه نگرش اساسی است: تعاملگرایی نمادین،[persian-alpha 2] ساختار اجتماعی[persian-alpha 3] و شخصیت[persian-alpha 4] و روانشناسی اجتماعی ساختاری.[persian-alpha 5][1]
برخی از موضوعات اصلی که در این حوزه مورد مطالعه قرار میگیرند عبارتند از: پایگاه اجتماعی، قدرت ساختاری، دگرگونی اجتماعی-فرهنگی، نابرابری اجتماعی و پیشداوری، رهبری و رفتار بین گروهی، مبادله اجتماعی، تضاد گروهی،[persian-alpha 6] مدیریت و تشکیل تأثیر گذاری،[persian-alpha 7] ساختارهای مکالمهای،[persian-alpha 8] اجتماعی شدن، ساختگرایی اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و کجرفتاری، هویت اجتماعی و نقشها و رنج عاطفی.[persian-alpha 9]
روشهای اصلی برای جمعآوری داده، شامل: نمونهگیری آماری، مشاهدات میدانی، مطالعات حاشیهی،[persian-alpha 10] آزمایشهای میدانی[persian-alpha 11] و آزمایشهای کنترلشده میباشد.
رویکرد جامعهشناختی از روانشناسی اجتماعی با مطالعهٔ چارلز کولی جامعهشناس، تحت عنوان «طبیعت انسان و نظم اجتماعی»[persian-alpha 12] در ۱۹۰۲ میلادی ظهور کرد که در آن مفهوم خودشناسی در آینه دیگران[persian-alpha 13] را معرفی نمود. پس از وی، جامعهشناس «ادوارد آلزورت راس»[persian-alpha 14] اولین کتاب درسی در حوزه جامعهشناسی اجتماعی را تحت عنوان روانشناسی اجتماعی[persian-alpha 15] را در ۱۹۰۸ میلادی به چاپ رسانید. جیکوب ال. مورنو، چند دهه بعد نخستین ژورنال دانشگاهی این حوزه را تحت عنوان «جامعه سنجی»[persian-alpha 16] در ۱۹۳۷ میلادی تأسیس نمود. هرچند نام این ژورنال دانشگاهی در سال ۱۹۷۸ میلادی به روانشناسی اجتماعی تغییر داده شده و سپس یک سال بعد از آن به نام کنونی اش یعنی «فصلنامه روانشناسی اجتماعی»[persian-alpha 17] تغییر نام شد.
ویلیام و دوروتی توماس در دهه ۱۹۲۰ میلادی، چیزی را معرفی نمودند که نه تنها به یک اصل اساسی در روانشناسی اجتماعی بلکه به یک اصل اساسی در کل جامعهشناسی مبدل گردید. این دو در ۱۹۲۳ میلادی، مفهوم تعریف وضعیت را معرفی نمودند[2] و متعاقب آن قضیه توماس (یا اصل توماس) در ۱۹۲۸ میلادی معرفی گردید:[3][4]
اگر انسانها موقعیتها را واقعی تعریف کنند، پیامدهایشان نیز واقعی خواهد بود.
رابرت کی. مرتن، این تعریف فردیت از وضعیت توسط عاملان اجتماعی، گروهها یا خردهفرهنگهای فرعی را به عنوان «پیشگویی خودشکوفا» تفسیر مینماید. این تفسیر وی به یک مفهوم اساسی مبدل گردیده و نظریه تعاملگرایی نمادین را شکل میدهد.[5][4]
جورج هربرت مید، فیلسوف دانشگاه شیکاگو و جامعهشناس جورج هربرت مید، که آثارشان بهطور گسترده بر روی کل حوزه روانشناسی اجتماعی اثر گذار هستند را عمدتاً به عنوان بنیانگذار تعاملگرایی نمادین میشناسند. با این حال، این جامعهشناس هربرت بلومر، همکار و شاگرد هربرت مید در دانشگاه شیکاگو بود که برای نخستین بار نام این چارچوب را در ۱۹۳۷ میلادی بکار برد.
جامعهشناس تالکوت پارسونز در دانشگاه هاروارد در ۱۹۲۷ میلادی، آغاز به توسعه سایبرنتیکی از نظریهٔ کنش کرده و سپس این نظریه توسط شاگرد و همکاری وی، رابرت فرید بیلز،[persian-alpha 19] در گروه کوچک تحقیقاتی اقتباس شد. استفاده از «الگوی رمزگذاری»[persian-alpha 20] بیلز، تحت عنوان تحلیل فرایند تعاملی،[persian-alpha 21] منتج به مطالعات مشاهداتی از تعاملات اجتماعی در گروهها گردید.[6][7] بیلز در جریان ۴۱ سال تصدی خود در هاروارد، یک گروه ممتاز از روانشناسان اجتماعی در رابطه با فرایندهای گروهی و سایر موضوعات مورد بحث در روانشناسی اجتماعی آموزش داد.[8]
مفهوم معاصر تعاملگرایی نمادین، از کارهای جورج هربرت مید و ماکس وبر سرچشمه میگیرد. بر اساس این چارچوب مدور، تعاملات اجتماعی به عنوان اساسی پنداشته میشوند که بر مبنای آنها معانی تعریف میگردد؛ معانی که در نهایت روی خود فرایند تعامل اجتماعی تأثیر میگذارد. بیشتر تعاملگراهای نمادین به خود به عنوان معنای مرکزی دیده که از طریق روابط اجتماعی ساخته شده و در این روابط اثرگذار است.
مکتب ساختاری تعاملگرایی نمادین از دانش اجتماعی مشترک چون فرهنگ، زبان طبیعی، نهاد اجتماعی یا سازمان در سطح کلان استفاده مینماید تا روالهای نسبتاً پایداری در تعامل اجتماعی و روانشناسی را در سطح خرد تشریح نماید. برای پژوهش روی این موضوعات معمولاً روشهای کمی را به کار میبرد. مکتب آیوا،[9] همراه با نظریه هویت[10][11] و نظریه کنترل تأثیر[persian-alpha 22][12][13][14] از جمله برنامههای عمدهٔ پژوهشی در این سنت هستند. دو نظریه اخیر، به ویژه روی روشهایی که طبق آن اعمال حالات ذهنی را کنترل میکند متمرکز میباشند، این امر نشاندهنده ماهیت سایبرنتیک این رویکرد بوده و در نوشتههای مید[persian-alpha 23] نیز دیده میشود.[13]: 3–5 به علاوه نظریه کنترل تأثیر یک مدل ریاضیاتی از نظریهٔ نقش و نظریهی برچسبزنی ارایه میکند.
فرایند تعاملگرایی نمادین که ریشه در مکتب شیکاگو دارد، میگوید مفاهیم نهفته در تعاملات اجتماعی نمادین، معمولاً موقعیتی، خلاقانه، سیال و اغلب بحث برانگیز هستند. بدین لحاظ پژوهشگران این سنت بهطور مکرر از روشهای کیفی و قومنگارانهای استفاده مینمایند. تعامل نمادین، ژورنالی دانشگاهی است که برای مطالعه تعاملات نمادین، توسط اجتماع تأسیس شده بود و در سال ۱۹۷۷ میلادی به یک مجرای مرکزی برای پخش پژوهش تجربی و مطالعات مفهومی که توسط دانشمندان این حوزه تولید میشد، مبدل گردید.
تعاملگرایی نمادین پسامدرن که مفهوم خود و ماهیت را مفاهیم بهطور فزایندهٔ چند پارچه و واهی/بیپایه میپندارد، تلاش بر ایجاد نظریهٔ دارد که داری ویژگی فراروایتی بوده و هیچ برتری از سایر گفتمانها نداشته باشد. این رویکرد در کتاب دستنامهٔ تحقیقات کیفی SAGE[persian-alpha 24] با جزئیات بیشتر تشریح شدهاست.[15]
این نگرش تحقیقی به مطالعه روابط میان نظامهای اجتماعی بزرگ و رفتار افراد و حالتهای ذهنی مانند احساسات، رویهها و ارزشها و استعدادهای ذهنی میپردازد.[16] برخی پژوهشگران روی موضوعات سلامت و این که شبکههای اجتماعی چگونه میتوانند از بیماران به لحاظ اجتماعی حمایت کنند تمرکز مینمایند. رویکرد دیگر پژوهش به مطالعه نحوه تأثیر گذاری آموزش، شغل و سایر اجزای کلاس اجتماعی بر ارزشها میپردازد. برخی مطالعات تغییر در احساسات را به ویژه هنگام شادی، بیگانگی و قهر در میان افرادی که در موقعیتهای ساختاری متفاوت قرار دارند بررسی مینماید.
تفاوت روانشناسی اجتماعی ساختاری با دو رویکرد بارز دیگر در روانشناسی اجتماعی در این است که نظریههای این رویکرد سعی بر تشریح ظهور و حفظ ساختارهای اجتماعی توسط بازیگران اجتماعی (چه افراد، گروه یا سازمانها) دارند، بهطور کلی فرض بر این دارد که ساختار اجتماعی دارای ثبات بالاتر است (به ویژه در مقایسه با تعاملگرایی نمادین) و از همه مهمتر این که فرض مینماید که تفاوت ناچیز میان هر کدام از بازیگران اجتماعی وجود دارد.[17] هرچند دو رویکرد دیگر در روانشناسی اجتماعی تلاش دارد تا واقعیت اجتماعی را از نزدیک مورد بررسی قرار دهد، اما رویکرد روانشناسی اجتماعی ساختاری تأکید بر اصل امساک داشته و میخواهد بیشترین پدیدارهای ممکن را با گذاشتن کمترین فرضیات ممکن، تشریح نماید. روانشناسی اجتماعی ساختاری از نظریههای رسمی که در آنها گزارهها و محدوده صریحاً مشخص شدهاست استفاده بهینهتر نموده و محدوده مورد هدف کاربردی را مشخص مینماید.[18]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.