مطالعهٔ قواعد، اصطلاحات و نحوهٔ اجرای موسیقی From Wikipedia, the free encyclopedia
تئوری موسیقی (به انگلیسی: music theory، به فرانسوی: théorie de la musique) نظریهای دربارهٔ قواعد، اصطلاحات و نحوهٔ اجرای موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و بهتدریج تکامل یافتهاست. تئوری موسیقی شاخهای تخصصی از رشتهٔ موسیقی است که شامل شناخت کلیهٔ قواعد، علامتها و آشنایی با انواع صدای نُتها، فاصله، ترکیب میزانها، ضربآهنگ (ریتم)، گام، و پردههای موسیقی است. اهمیت «تئوری موسیقی» به قدری است که از نظریهدانان این رشته بهعنوان «نظریهپرداز موسیقی» (تئوریسین موسیقی) نام میبرند.
گروه موسیقی دانشگاه آکسفورد سه کاربرد مرتبط با اصطلاح «تئوری موسیقی» را شرح میدهد. ابتدا اولین مورد را عناصر موسیقی میداند که برای درک نمادهای موسیقی (میزانبندی، کلید، نتنویسی ریتمیک) لازم است، معرفی میکند. دومین موضوع، مطالعهٔ نظراتِ دانشمندان دربارهٔ موسیقی از دوران باستان تا به امروز است. سومین موضوع موسیقیشناسی را مطالعه میکند که «به دنبال تعریف فرایندها و اصول کلی در موسیقی است.» و اینکه رویکرد به موسیقیشناسی با تئوری یا تحلیل موسیقی تفاوت دارد و بدین معنی است که «تئوری موسیقی نه تنها کار یا اجرای موسیقی است، بلکه اصول بنیادی که موسیقی از آن ساخته شدهاست را آغازگر این تئوری ارزیابی میکند.»[۱]
تئوری موسیقی به دلیل تصور روزافزون از آنچه موسیقی را تشکیل میدهد، اغلب به توضیح و توصیف نحوهٔ کار موسیقیدانان در اجرای موسیقی و آهنگسازی همراه با موضوعهای مرتبط میپردازد، اما تعریف جامعتری وجود دارد که میگوید تئوری موسیقی هر پدیدهٔ صوتی از جمله سکوت را نیز در بر میگیرد.[۲] بهعنوان مثال علوم اربعه که در برنامهٔ درسی دانشگاه هنرهای لیبرال اروپای قرون وسطی متداول بود، یک سیستم انتزاعی از تناسبات بود که در فاصلهای، قواعد واقعی موسیقی به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. پس از آن این رشتهٔ قرون وسطایی مبنایی برای شناخت این نظریه در قرون بعدی شد و عموماً به دانش مدرن دربارهٔ تاریخ تئوری موسیقی افزوده شد.[۳]
در دانشگاههای مدرن، تئوری موسیقی زیر شاخهای از موسیقیشناسی برای مطالعه وسیعتر فرهنگها و تاریخ موسیقی است. از نظر ریشهشناسی، تئوری موسیقی عملی از تفکر در موسیقی است و برگرفته از واژهای یونانی (θεωρία) به معنی توجه به یک نگاه. یک تفکر، حدس و گمان، نظریه، یک دیدگاه و یک طیف است.[۴] بدین ترتیب، تئوری موسیقی اغلب به جنبههای انتزاعی موسیقی مانند کوک و سیستمهای تنال، گامها، مطبوعیت و روابط ریتمیک توجه دارد. علاوه بر این، مجموعهای از تئوریهایی در مورد جنبههای عملی مانند: آهنگسازی و اجرای موسیقی، ارکستراسیون، تزئینات، بداههنوازی و تولید صدای الکترونیکی وجود دارد.[۵]
صدا و ریتم مهمترین عناصر تئوری موسیقی هستند. اهمیت اصوات در موسیقی مانند اهمیت رنگ در نقاشی است؛ ولی از هر صوتی نمیتوان در موسیقی استفاده کرد. در فیزیکِ صوت، صداها به دو دسته تقسیم میشوند. صداهای موسیقایی را ارتعاشات منظم و صداهای غیرموسیقایی را ارتعاشات نامنظم مینامند. آموزش موسیقی در کشورهای مختلف متفاوت است و در بعضی از کشورهای شرقی و ایران، آموزش «سینه به سینه» هم وجود داشته ولی امروزه آموزش علمی و عملی تئوری و سلفژ از دروس بنیادین مراکز آموزشی است.[۶]
پنج خط حامل، خطوطی است موازی با فواصل معین که نتها در روی آن یا در بین خطوط نوشته میشود. خطوطِ حامل دارای پنج خط است و از پایین به بالا شمرده میشوند.[۷]
برای نوشتن و خواندن یک قطعهٔ موسیقی باید علائمی بکار برد. در موسیقی به حروفِ الفبای موسیقی «نُت» میگویند.[۸] اسامی نتهای موسیقی در دو سیستم ارائه میشوند.
در سیستم هجایی اسامی نتهای موسیقی به این صورت است: (از چپ به راست بخوانید) Do → Re → Mi → Fa → Sol → La → Si
در ایران از سیستم هجایی استفاده میشود. نام نتها به زبان فارسی: دو، ر، می، فا، سل، لا، سی،
در سیستم الفبایی اسامی نتهای موسیقی به این صورت است: (از چپ به راست بخوانید) C → D → E → F → G → A → B
در زبان آلمانی به جای حرف B (نت Si) از حرف H استفاده میکنند.[۹]
کلید موسیقی، نشانهای است که در سمت چپِ خطوط حامل قرار گرفته و اسم و موقعیت نتها را تعیین میکند.[۱۰] کلیدهایی که در موسیقی بهکار میروند عبارتند از:
«میزان» عبارت است از هر جملهٔ موسیقی که از نظر زمانی به قسمتهای مساوی تقسیم میشود و با یک خطِ قائم بهنام «خط میزان»[ب] از هم جدا میشوند.[۱۱] میزانها میتوانند از چند قسمت مساوی تشکیل شوند و به این قسمتها ضرب میگویند.[۱۲]
۱. میزان ساده
۲. میزان ترکیبی
۳. میزان لنگ
مثال ویدئویی از میزانهای ساده و ترکیبی با ضربهای قوی و ضعیف میزان | ||
موسیقی از پدیدههای شنیداری شکل گرفتهاست. تئوری موسیقی نحوهٔ استفاده از این پدیدهها را مورد توجه قرار میدهد. تئوری موسیقی عناصری مانند: ریتم، ملودی، آکورد، هارمونی، کنترپوان، فرم، سیستمهای تنال، گامها، فواصل، مطبوعیت، کوک، آهنگسازی، اجرا، ارکستراسیون، آرایه، بداههنوازی، تولید صدای الکترونیک و غیره را در نظر میگیرد.[۱۸]
«ریتم» یا وزن، نظم و تناسبی است بین کششِ نتها، سکوتها و ضربههای قوی و ضعیف در میزانها، که با ایجاد وحدت با دیگر صداها مفهوم پیدا میکند.[۱۹]
صداهای موسیقایی میتوانند در سطحهای مختلف «زیروبمی» حاصل شوند؛ مثلاً گونه صدای آقایان از صدای خانمها و کودکان بمتر است و صدای خانمها و کودکان نسبت به صدای مردان زیرتر است. از نظر فیزیکِ صوت، زیروبمی صداها با تعداد ارتعاش آنها در ثانیه سنجیده میشود که به آن فرکانس (بسامد، تواتر) گفته میشود و با واحد هرتز (Hz) اندازهگیری میشود؛ بنابراین هرچه فرکانسِ یک صدا بیشتر شود (یعنی تعداد ارتعاش آن در واحد ثانیه بیشتر شود) صدا زیرتر میشود و بالعکس. به این زیروبمی صدا، نواک میگویند.[۲۰]
بهمدت زمانِ شنیده شدنِ یک صوت موسیقایی (ارزش زمانی)، «دیرند» یا «کشش» صدا میگویند و با واحد ثانیه (s) اندازهگیری میشود؛ مثلاً اگر آرشه ویولن را مدت طولانی روی سیم ویولون بکشیم صدای حاصله البته کشیدهتر از صدایی است که با کشیدن آرشه بهمدت کمتر پدید میآید.[۲۱]
«فاصله»، نسبتِ صدای دو نت از نظر زیروبمی است. فاصله بین دو نت همسایه را متصل، و غیر آن را منفصل میگویند. نسبتِ فاصلههای بین نتها را از پایین به بالا محاسبه میکنند و بالارونده است. در تغییر فاصلهها از علامتهایی مانند:[۲۸]
نمودار بَصَری از فواصلِ نامگذاری شده در یک اکتاو (دو ماژور):[۲۹]
در حرکت نتها، اگر پیدرپی شنیده شوند ملودیک و اگر همزمان اجرا شوند هارمونیک میگویند. در اجرای همزمان، نتها دارای تأثیر مطبوع (کُنسونانس) [ت] و نامطبوع (دیسونانس)[ث] هستند.[۳۰]
«شدت» یا «نوانس» در صداهای موسیقی ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیفتر یا قویتر باشند مثلاً اگر مضراب سنتور را یک بار با ملایمت، و بار دیگر به قوت روی سیم ساز ضربه بزنیم، صدای دوم شدیدتر از صدای اولی خواهد بود. شدت یک صوت موسیقایی را با واحد دسیبل (db) اندازهگیری میکنند.[۳۱]
علامت اختصاری | ppp | pp | p | mp | mf | f | ff | fff | sfz | Sub.p |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
به ایتالیایی | Piano Pianissimo |
Pianissimo |
Piano |
Mezzo Piano |
Mezzo Forte |
Forte |
Fortissimo |
Forte Fortissimo |
Sforzando |
Subito Piano |
تلفظ | پیانو پیانیسیمو |
پیانیسیمو |
پیانو |
متزو پیانو |
متزو فورته |
فورته |
فورتیسیمو |
فورته فورتیسیمو |
اسفورزاندو |
سوبیتو پیانو |
به فارسی | خیلی خیلی ضعیف |
خیلی ضعیف |
ضعیف |
نیمه ضعیف |
نیمه قوی |
قوی |
خیلی قوی |
خیلی خیلی قوی |
شدت ناگهانی |
ناگهان ضعیف |
یکی دیگر از علائم، افزایش و کاهش تدریجی صدا به بالا (کرشندو) یا به پایین (دکرشندو) است و به وسیله یک دو لا خطِ افقی که به موازات آن از هم باز یا بسته میشوند نشان داده میشود.[۳۲]
«تندا»، «سرعت» یا «تمپو»، تندی و کندی اجرای موسیقی است. کششِ نتها در میزان، خود دارای ارزشِ زمانی است و طول زمانی آن در قطعات مختلف با هم متفاوت است و این تفاوت با تعیین سرعت یا (تمپو) مشخص میشود. برای تعیین سرعت بهطور عام از اصطلاحاتی به زبان ایتالیایی و به صورت خاص، با یکی از اَشکال نت در بالای میزان و تعیین طول زمانی به نسبتِ دقیقه نشان داده میشود؛ مثلاً (نت سیاه ۶۰=♩) به معنی هر ضرب برابر با یک ثانیه یا (۱/۶۰) دقیقه میباشد. برای کنترل سرعت از ابزاری بنام مترونوم استفاده میشود و در ارکستر به عهدهٔ رهبر است که با حرکتِ دست، سرعت را کنترل میکند.[۳۳]
مترونوم | ۴۰=♩ | ۴۸=♩ | ۵۲=♩ | ۶۰=♩ | ۷۲=♩ | ۸۰=♩ | ۱۲۰=♩ | ۱۴۰=♩ | ۱۶۰=♩ |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
به ایتالیایی | Grave |
Largo |
Lento |
Adagio |
Andante |
Moderato |
Allegro |
Vivace |
Presto |
تلفظ | گراو |
لارگو |
لنتو |
آداجیو |
آندانته |
مودراتو |
آلگرو |
ویواچه |
پرستو |
به فارسی | خیلی سنگین |
سنگین |
آهسته |
آرام |
میانه |
معتدل |
تند |
سریع |
خیلی سریع |
برای افزایش و کاهشِ تدریجی سرعت، از اصطلاحاتی چون آچلراندو با مخفف (......accel) به معنی افزایش تدریجی و اصطلاح ریتارداندو با مخفف (......rit) به معنی کاهش تدریجی سرعت استفاده میشود و از اصطلاح «آتمپو»[ج] به معنی برگشت به سرعت اولیه نام برده میشود.[۳۴]
«طنین» یا «رنگ صدا»، عاملی است که صدای سازهای مختلف را از یکدیگر تفکیک میکند. به عنوان مثال میتوانیم صدای ساز تار را از صدای ساز سهتار یا صدای ساز ویولن را از صدای ساز کمانچه تشخیص دهیم. طنینِ یک ساز به شکلِ جعبهٔ تشدیدِ صدایِ ساز بستگی دارد. دقیقاً همین تفاوت (جنس صدا) را طنین و رنگ میگویند.
«ملودی» بر گرفته از واژهای یونانی و به معنی آهنگ و نوا (آواز) است. ملودی از تسلسلِ منظمِ اصوات و نواها شکل میگیرد و دارای خصوصیاتی چون ریتم، فرم، زیبایی و بافت است تا یک جملهٔ کامل موسیقایی شکل بگیرد. ملودی در کشورهای مختلف و دورههای زمانی، متفاوت بوده و ارتباط مستقیم با گام، مد و مقام همان منطقه دارد. قاعدهٔ مشخصی برای ملودینویسی وجود ندارد و در ملودیهای کلاسیک، پاپ و محلی از جملاتی چهارمیزانی، کمتر یا بیشتر استفاده میشود ولی بهطور کلی ملودیهای چهارمیزانی از محبوبیت بیشتری برخوردار است.[۳۵]
در دانشِ هارمونی، آکوردها از روی هم قرار گرفتن فاصلههای سوم تشکیل میشود. آکوردهای سهصدایی اساس و پایهٔ هارمونی هستند. شرطِ ورود برای آموزش هارمونی، آهنگسازی و نوازندگی، تسلطِ کامل بر تئوری موسیقی است که آخرین بخش آن آکوردشناسی است.[۳۶] «آکوردهای سهصدایی» سادهترین نوع آکورد هستند و از پایین به بالا شمرده میشوند. نت اول آکورد را پایه آکورد، نت دوم را سوم آکورد و نت سوم را پنجم آکورد مینامند و روی همهٔ درجاتِ یک گام قرار میگیرند.[۳۷] مثال از آکوردهای سهصدایی روی درجاتِ گامِ دو ماژور:
«گام»، به توالی منظمِ نتها در محدودهٔ یک اکتاو گفته میشود.[۳۸] مثلاً در گام دو ماژور حرکت از نت دو شروع شده و پس از پیمودن منظم درجات به نت هشتم (اکتاو) میرسد. تعداد درجات گام در بعضی از کشورها ممکن است با هم تفاوت داشته باشند؛ مثلاً گام «پنجدرجهای» یا پنتاتونیک در چین و ژاپن دارای درجاتِ ویژهٔ خود است. گام بر اساس نت اول نامگذاری میشود.[۳۹] گام بر دو نوع است: گام دیاتونیک و گام کروماتیک.[۴۰]
در نمادهای موسیقی غربی، معمولاً گامی که مورد استفاده قرار میگرفت با یک سرکلید نشان داده میشد. اما با پیشرفت موسیقی امکانِ تغییر گام فراهم شد و توانستند از گامی به گام دیگر و اغلب برای قرارگرفتن در محدودهٔ صدای خواننده، انتقال انجام دهند. این جابجایی، دامنهٔ ارتفاع را به صورت کلی افزایش یا کاهش میدهد اما روابطی که در میان گام اصلی قرار دارد، حفظ میکند. بهعنوان مثال انتقال از دو ماژور به ر ماژور، بهطور یکسان به یک فاصلهٔ دوم بزرگ افزایش مییابد و از آنجا که روابطِ فاصلهای بدون تغییر باقی میماند، انتقال ممکن است توسط شنونده نادیده گرفته شود. اما ویژگیهای دیگری وجود دارد که ممکن است بهطور قابل ملاحظهای تغییر کند، زیرا انتقال بین طیف وسیعی از گستره صوتی نسبت به طیف وسیعی از سازها یا خوانندگانی که موسیقی را اجرا میکنند، تغییر ایجاد میکند. این مدگردی اغلب بر روی صدای کلی موسیقی نیز تأثیر میگذارد و همچنین تأثیرات تکنیکی زیادی برای نوازندگان در پی دارد.[۴۱]
«گام دیاتونیک» در ماژورها دارای پنج پرده و دو نیم پرده است و دانگهای آن مساوی هستند.
اگر نت پنجمِ (نمایان) گام دو ماژور را مبدأ قرار داده و گام جدیدی بسازیم، باید دانگِ دومی برای آن بسازیم و نت هفتم آن را نیم پردهٔ کروماتیک بالا برده تا فواصل گام ماژور شکل بگیرد. بدین ترتیب اولین علامت تغییر دهنده (فادیز) در سرکلید به دست خواهد آمد. به همین ترتیب گامهای بعدی را میتوان ساخت و در ادامه، حرکت بالارونده که به دایره پنجمها معروف است به گام مترادف آن (سی دیز ماژور) میرسد.[۴۳]
در گامهای بملدار و پایین رونده نت چهارم (زیر نمایان) گامِ دو ماژور را مبدأ قرار داده و برای اینکه فاصلهٔ دانگها رعایت شود میبایست نت چهارمی که از فا شروع شده، نیم پردهٔ کروماتیک پایین آورده و اولین نتِ بملدار (سی بمل) شکل میگیرد و بدین ترتیب برای ساخت گامهای بعدی که تا هفت «بمل» ادامه دارد، گامهای بملدار ساخته میشود.[۴۴]
در مینورها سه نوع گام وجود دارد که عبارتند از:
«گام کروماتیک»، گامی است که از دوازده نیمپرده تشکیل شدهاست. اجرای گام کروماتیک، پیدرپی و به فاصلهٔ نیمپرده است و از نقطهٔ آغاز تا پایان، نتها شخصیتِ مستقل نداشته و نت آغاز آن فاقد «مرکزیت تنال» مانند «گام دیاتونیک» است.[۴۹]
دو گام (یا دو نت) که دارای اسامی مختلف و صدای واحد باشند مترادف گویند. مانند: دودیز ماژور و ربمل ماژور.[۵۰]
مد در موسیقی غرب، به قرون وسطی بر میگردد و در آوازهای مذهبی اجرا میشد و به مدهای کلیسایی معروف است و از مدهای یونان باستان اخذ شدهاست ولی در نحوهٔ استفاده از آن تغییراتی انجام گرفت. در این مدها از تغییر ات کروماتیک استفاده نمیشد و قابل انتقال و مدگردی نبودهاست و فقط در هفت مد موجود ساخته میشد. مد در موسیقی دیگر ملتهای شرق و غرب هم دارای تنوع زیاد و فراوانی است.[۵۱]
«خطوطِ منحنی» فواصل یکپردهای و «خطوطِ زاویهدار»، فواصل نیمپردهای را نشان میدهد. |
«خطوطِ منحنی» فواصل یکپردهای، «خطوطِ زاویهدار» فواصل نیمپردهای و «خطوطِ منحنیِ نقطهچین»، ریزپردههایی هستند که در موسیقی سنتی، سری و کرن نامیده میشوند. |
برای بیان «حالات موسیقی» و انتقالِ احساس و روح یک قطعهٔ موسیقی از علائمی برای اجرای آن استفاده میشود. در این شیوه دو حالت وجود دارد که عبارتند ار «حالات بیرونی»[ز] که شامل: تکرارها، تمپو، شدت و ضعف صدا، نتهای زینت و در «حالات درونی»[ژ] از واژههایی ایتالیایی با معانی مختلف از جمله شاد، غمگین، عاشقانه، مذهبی، خشمگین، مهربان و … استفاده میشود.[۵۷]
۱. «تکرار» یا «برگشت»، علامتی است که شامل میزانهایی در ابتدا و انتهای یک جملهٔ موسیقی است که با «دو لا خط» و «دو نقطه» نشان داده میشود و معنی آن این است که قطعه باید تکرار شود. اگر تکرار در ابتدای قطعهٔ موسیقی باشد «دو لا خط» اول حذف میشود.[۵۸]
۲. اکتاو، بوسیلهٔ خطوطِ نقطهچین افقی و عدد (۸) در بالا یا پایین «نت» یا «میزان» قرار میگیرد و معنی آن این است که صدای حاصله، باید یک اکتاو بالاتر یا پایینتر از نت نوشته شده اجرا شود. این کار به منظور سهولت در اجرا، جلوگیری از خطوط اضافه و زیبایی صفحهٔ نت انجام میگیرد.[۵۹]
۳.آرپژ، اجرای پیدرپی نتهای آکورد به جای اجرای همزمان است. اجرای آرپژ میتواند از «پایین به بالا» یا از «بالا به پایین» باشد. نحوهٔ اجرای آرپژ در سازهای مختلف متفاوت است و بستگی به سرعت، گستردگی و صدادهندگی سازهای مختلف دارد.[۶۰]
۴. تریل، اجرای سریع و پیوستهٔ نتِ نوشته شده به یک نتِ بالاتر از خود و به اندازهٔ طول زمانی نت اصلی است.[۶۱]
۵. گلیساندو، حرکتی در اجرا است که اصوات با سرعت و پیدرپی به بالا یا پایین سُر میخورند.[۶۲]
۶. نتهای ترئینی، نتهایی کوچکتر از نتهای اصلی هستند که قبل یا بعد از نت اصلی قرار گرفته و برای تزیین و زیبایی ملودی بکار میروند. کششِ نتهای تزئینی کوتاهتر از نت اصلی یا نصف آن است و بیشتر مواقع اجرای آن سریع است.[۶۳] نتهای تزئینی عبارتند از:
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.