بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه
بودیسم
آیینی جهانی، بنیان گذاشتهشده توسط بودا از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
Remove ads
Remove ads
بوداگرایی،[۱][۲][۳][۴] بودیسم،[۵][۶][۷] آیین بودایی[۸] یا آیین بودا[۹] (به انگلیسی: Buddhism) یکی از راه روش های زندگی هندی است که ۵۰۰ میلیون پیرو در سراسر جهان است. این دین برپایه فلسفهای مبتنی بر آموزههای گوتاما بودا[۱۰] که در حدود ۵۶۶ (پیش از میلاد) تا ۴۸۶ (پیش از میلاد) میزیسته، بنیانگذاری شده است.
![]() | برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |


آیین بودا به تدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، یمن، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. آیین بودایی به عنوان دین پاکان[۱۱] در نظر گرفته میشود و با ۵۰۰ میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان بهشمار میآید. آیین بودا بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تأکید دارد.
آماج این ورزیدگیها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا سمساره است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا نیروانا صورت میگیرد. اخلاقیات بودا گرایانه بر دو اصل بیگزندی و رواداری برپا شده است. آثار نوشتاری بوداگرایی بسیارند و بخش ارزندهای از ادبیات دینی جهان بهشمار میروند.
Remove ads
خاستگاه اندیشههای بودا
پیرامون سه هزار سال پیش، شاخههایی از آریاییان ایران [نیازمند منبع]، از بقیه جدا شده و به سرزمین هند کوچ کردند. پیش از ورود آنها به شبه جزیرهٔ هند، قوم دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریاییها پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش یعنی به هنگام زایش بودا در بیشتر سامانهای شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره گشتهبودند.[۱۲]
جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار طبقه یا (کاست) بخش میشد: راهبها (روحانیان)، کشتریاها (شهریاران و جنگاوران)، وایسیاها (کشاورزان و بازرگانان) و شودراها (خدمتکاران برده). بودا خود به رده کشتریا تعلق داشت[۱۳] ولی اعلام داشت که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.[۱۴]
Remove ads
آموزههای بودا
خلاصه
دیدگاه

چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:
ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛ و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم، باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
این آموزهها، آیین بودا را تشکیل میدهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخهشکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛ ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود. به این روی، این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند.[نیازمند منبع]
چهار حقیقت شریف
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت میداند: حقیقت نخست از چهار حقیقت شریف، تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست. به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمیتواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند. رنج میتواند جسمانی یا روانی باشد. حقیقت دوم، دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد. سومین حقیقت، شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است. حقیقت چهارم، تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات میگردد.
درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد. این چهار حقیقت شریف عبارتند از:[۱۵]
راه اصیل هشتگانه
راه رهایی از رنج در هشت چیز خلاصه میشود که به آن راه اصیل هشتگانه گفته میشود. این راه اصیل هشتگانه که نسخهٔ تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنجهایی است که همه موجودات دچار آن هستند، خود در سه بخش «اخلاقمندی (شیلا)»، «تمرکز روانی (سامادی)» و «بینش (پرگیا)» دستهبندی میشود، که هستهٔ تمرینهای روحانی آیین بودا را میسازند.
بینش
بخش آخر راه هشتگانه، یعنی جهانبینی درست و پندار درست، تشکیلدهندهٔ بینش (پرگیا) است. رسیدن به بینش یا به عبارتی حکمت اعلا، در آیین بودا به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گامهای درستکاری و یکدلی میآید و نتیجهٔ یک درونپویی ویژهٔ بودایی است. جهانبینی درست، همان درک کامل چهار حقیقت شریف و پندار درست، همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی میپالاید. اینها راه را برای رسیدن به بینش فراشناخت هموار میسازند.[نیازمند منبع]
اخلاقمندی
اخلاقمندی که در راه هشتگانه به گونهٔ گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده، دستورهایی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر میگیرد. یک بخش از درستکاری در آیین بودایی، مربوط به بخشش میشود. این بخشش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوتمندی محدود نمیشود و معنی مشخص دینی دارد؛ یعنی تأمین نیازمندیهای روزانه جامعه راهبان بودایی (سنگها). راهبان بودایی نیز به نوبه خود به دهش میپردازند. دهش آنها، بالاترین دهشها یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است.[نیازمند منبع]
تمرکز روانی
مفهوم دوم راه هشتگانه یعنی دل را یکدله کردن یا کار کردن بر روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر میگیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست میدهد که در آن اندیشنده، با موضوع اندیشه یکی میشود. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست، بلکه یک پدیدهٔ روانی است. اینکار از راه یوگا و درونپویی انجام میگیرد. بوداگرایی همانند دیگر کیشهای هندی، ذهن را ابزار بنیادین رهایی میداند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید میکند. آماج کوشش درست، یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه است. توجه درست، باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنشهای بدن و ذهن میشود. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست میرساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهیهای خلسهآمیز در حین درونپویی (مراقبه) است و با آزمودن خشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را دروننگری (دیانا) مینامند.[نیازمند منبع]
Remove ads
سوتراها
سوتراها مجموعه نوشتههایی است که از سخنان بودا گوتاما جمعآوری شده.[۱۸]
بودیستوه
بودیسَتوه به کسی میگویند که در طی مراسمی که در آن جملاتی از «سوتراها» خوانده میشود عهد میبندد که بقیهٔ این زندگی و زندگیهای بعدیاش را صرف کمک به دیگران کند تا آنها به بودا تبدیل شوند. آنها در درجهٔ اول سعی میکنند حقایق را درک کنند و به یک بودا تبدیل شوند. آنها در این راه تلاش میکنند صفات نیک اخلاقی و روحی را در خودشان تقویت کنند و در شش چیز به کمال برسند: بخشندگی، ادب، صبوری، تلاشگری، مدیتیشن یا مراقبه و خردمندی. در کنار آن، سعی در خدمت کردن به دیگران دارند. همچنین همواره در حال تکریم و ستایش همهٔ بوداهای قبلی هستند. باور بر این است که خودِ بودا در زندگی قبلی و نیز در دوران جوانیاش، یک بودیستوه بوده.[۱۹]
Remove ads
میتریه
به عقیدهٔ بوداییها، میتریه بزرگترین بودیستوه است. او زنده است ولی نه در این دنیا. او در آینده به این دنیا میآید. او زمانی خواهد آمد که دیگر کمتر کسی از تعلیمات بودا چیزی را به خاطر میآورد یا انجام میدهد. در آن زمان اقیانوسها کوچک میشوند تا او بتواند به قارههای مختلف سفر کند و همه را از تعلیماتش بهرهمند کند. وقتی او بیاید و وقتی قوانین را به همه آموزش دهد، آنگاه همهٔ مردم به یک زندگیِ مقدس و نیک راهنمایی میشوند. دیگر چیزی را مال خود نخواهند دانست و به دنبال مالکیت و صاحب شدنِ مال و ثروت نمیروند؛ نه برای طلا و نه برای نقره، نه برای خانه و نه برای زن و فرزند. مردم به دریای تفکر وارد خواهند شد با انبوهی از لذت و شادی؛ زیرا قوانینِ «دِهارما» را خواهند آموخت.[۲۰]
Remove ads
قوانین دهارما
دهارما قوانین حاکم بر جهان است و شامل قوانین رهایی از سامسارا نیز میباشد.[۲۱]
ساختار جهان
خلاصه
دیدگاه

طبق سوتراها که گفتههای جمعآوریشدهٔ بودا هستند، جهان از طبقات مختلف ساخته شده است و هر طبقه از طبقهٔ بالاتر و پایینتر، فاصله دارد. در مرکز عالم، جهانی وجود دارد به نام «سومِرو». در مرکزِ سومرو قلهای برافراشته شده است که بالای آن مثل کوههای معمولی تیز نیست بلکه سرزمینی مسطح و پهناور است. دور تا دورِ این کوه بلند را اقیانوسی دربرگرفته است. بر روی آن سرزمینِ مسطحِ بالای کوه و نیز روی دامنهٔ کوه و همچنین در این اقیانوس، خدایان و موجودات گوناگونی زندگی میکنند که نام آنها در کتابهای بودایی آمده است. اقیانوسی که کوه مرکزیِ سومرو را احاطه کرده است خودش توسط یک رشتهکوه که گرداگرد آن را فراگرفته محاصره شده است و آن رشتهکوه هم توسط یک اقیانوس احاطه شده است. به همین ترتیب رشته کوهها و اقیانوسها به شکل دایرههای بزرگ و بزرگتر، دورادورِ این کوه مرکزی قرار دارند. آخرین اقیانوس که بسیار وسیع است در خود، چهار قاره دارد؛ ولی به دلیل وسعت زیادِ این اقیانوس، این قارهها بیش از جزایری کوچک در این اقیانوس عظیم به نظر نمیآیند. این اقیانوس آنقدر بزرگ است که نمیتوان بین این قارهها بهراحتی رفتوآمد کرد. یکی از این قارهها، قارهای است که ما انسانها روی آن زندگی میکنیم. این قاره شبیه مثلثی است که نوکِ تیز آن به سمت جنوب است. اقیانوس، خودش توسط یک رشته کوهِ دایرهای شکل محاصره شده است و پس از آن، پایان دنیای سومرو است. بر بالای کوه سومرو، کاخها و باغهای خدایان قرار دارد. از این جهت آنها را خدا مینامند که عمری طولانیتر از ما دارند و در دنیای بهتری زندگی میکنند. در زیرِ زمین، طبقات متعددی وجود دارد که به این دنیاهای زیرِ زمینی «ناراکا» میگویند. موجودات بر اساس کارمایی که به دست میآورند گاهی باید در این دنیاها به دنیا بیایند و تا مدتی در آن بمانند تا نتیجهٔ کارمای آنها کامل شود. در این دنیاهای زیرِ زمینی، افراد با ترس و ناامیدی شدیدی زندگی میکنند. هشت طبقه از ناراکاها سرد وهشت طبقه داغ است. دورههای زندگیِ موجوداتی که در هر طبقه به دنیا میآیند ۲۴ برابر دورهٔ زندگی طبقهٔ بالاتر از آن است. پایینتر از پایینترین ناراکا، زمینی از طلا وجود دارد که وزن تمام این دنیاهای بالایی را تحمل میکند که آن هم روی لایهای از آب است. آن هم روی لایهای ضخیم از هوا و باد قرار دارد. این لایهٔ باد، بسیار وسیع است و ۱۰۰۰ دنیا مثل این دنیا که گفته شد را روی خود جای داده است. بزرگی و طول عمر کل جهان نامحدود است؛ یعنی تعداد جهانها بیشمار و بینهایت است و آغاز و پایانی هم برای عمر کلِ عالَم نیست. اما هر جهانِ کوچک برای خودش طول عمر محدودی دارد؛ یعنی هر جهان، به وجود میآید، مدتی میماند و سپس رو به ویرانی میگذارد و در نهایت به کلی نابود میشود آن گاه دوباره از نو بهوجود میآید و این به صورتِ بیپایان ادامه دارد. تنها چیزی که نابود نمیشود «نیروانا» یا همان خوشیِ ناشی از بیداری و روشنی برای کسی است که به این مقام یعنی مقام بودایی رسیده باشد.
طبقات بالاتر از سومرو مخصوص زندگیِ خدایانِ بزرگتر و با طول عمر بیشتر است. بیشتر این خدایان چیزی خلق نمیکنند اما در یکی از طبقات بالایی «برهمای بزرگ» حضور دارد. او خالقِ جهان سومرو است. این برهمای بزرگ، خودش از جهانهای بالاتر از خود آمده است. در حقیقت او در طول زندگیاش در جهانهای بالاتر، قدری از شایستگیاش را از دست داده و بعد از مرگ، در جهانی پایینتر متولد شده و دست به خلقتِ جهانِ پایینتر از خود زده است. بالاترین جهان مخصوص کسانیست که بهترین نتیجه را از زندگی خود گرفتهاند و کارمای خوبی به دست آوردهاند. کل هستی خالقی ندارد.[۲۲]
Remove ads
شاخهها
خلاصه
دیدگاه
بوداگرایی از دیدگاه شمار پیروان، پس از مسیحیت، اسلام و هندوگرایی چهارمین دین جهان است. آیین بودا به سه شاخه اصلی بخش میشود. شاخه بزرگتر مهایانه و شاخهٔ سنتیتر اما کوچکتر تراوده نام دارد. شاخه سومی نیز به نام وجرهیانه با جنبههای صوفیانه در تبت، بوتان، و مغولستان رایج است. تراوده بر اهمیت بودای تاریخی یعنی سیدارتا گوتما تأکید دارد. آیین بودایی در پی رویدادهای تاریخی از هند و نپال رخت بربست و به سوی سرزمینهای شرقی کوچید. کشورهای جنوبیتر مانند سریلانکا، کامبوج، لائوس، تایلند و برمه پیرو شاخهٔ تراوده و شمالیترها مانند چین، ژاپن، کره، ویتنام، سنگاپور و تایوان پیرو گونههایی از کیش مهایانه هستند.[۲۳] بیشترین گسترش آیین بودایی زمانی رخ داد که آشوکا شاه به این دین گروید و به گستراندن آن مشغول شد.[نیازمند منبع]
Remove ads
آیین بودایی و ایران
- سکهای از پیروز پسر اردشیر ساسانی یافت شده که در آن وی از ارجگذاری خویش نسبت به دو دین زرتشتی و بوداگرایی خبر میدهد.[نیازمند منبع]
- در سدهٔ ۶ زایشی یک رشته داستانهای بودایی به نام جاتاکا از روی ویرایش هندوی آنها به نام «پنچا تنترا» به پارسی میانه ترجمه شد و «کلیلگ و دمنگ» نام گرفت. در سدهٔ ۸ زایشی ابن مقفع آن داستانها را به عربی برگرداند و نام کلیله و دمنه بر آنها نهاد. ترجمههای لاتین و یونانی آن کتاب بعدها در سدهٔ ۱۴ پایهٔ داستانهای آسوپ نوشتهٔ یک راهب بیزانسی را تشکیل داد.[نیازمند منبع]
- آیین بودایی در خراسان بزرگ تا اندازهای ریشه گرفته بود و یکی از کانونها و نیایشگاههای بزرگ آن در صومعهٔ بودایی بلخ بود. این صومعه به سانسکریت، «ناوا ویهارا» نام داشت که معنی آن «صومعهٔ نو» است. این نام در فراگویی پارسیزبانان به گونهٔ نوبهار درآمد. لقبی که به گردانندگان این صومعه در زبان سانسکریت داده بودند، «پراموکها» به معنی «سرور» بود و نام خانوادهٔ برجستهٔ ایرانی برمکیان از همین لقب گرفته شده است. برمکیها عهدهدار و گردانندهٔ این نیایشگاه بودایی بودند.[نیازمند منبع]
- به تازگی روزنامه آساهی ژاپن از قول یک باستانشناس برجسته ژاپنی به نام «نوگوچی» از یافته شدن ۱۹ تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. در گزارش دیگری از شبکه «بودیست نیوز» درازای این تندیسها میان ۵ تا ۲۰ سانتیمتر و جنس آنها از گچ و گل اعلام شده است.[نیازمند منبع]
- برخی از پژوهشگران استدلال میکنند که آیین بودایی ریشهٔ ایرانی دارد. بر این بنیاد آیین بودایی ریشه در متافیزیک ایرانی و به ویژه دین زرتشتی دارد؛ بنابراین این دسته از پژوهشگران ریشهٔ هندی آیین بودایی را رد میکنند. چنین فرضیهای بسیاری از فرضیههای سنتی در مورد آیین بودایی و خاستگاه آن و همچنین فرضیههای سنتی در پیرامون زمینهٔ تاریخی و سیاسی ان را به چالش کشیده است.[۲۷]
- بر پایهٔ پژوهشهایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانیتبار بوده است. بنا بر داستانهای بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا به معنی کمال جو است) شاهزادهای بود به نام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی میزیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد. او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.[۲۸][۲۹]
Remove ads
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Remove ads