![cover image](https://wikiwandv2-19431.kxcdn.com/_next/image?url=https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4d/Moniro_Ravanipour_in_Vancouver%252C_Canada.jpg/640px-Moniro_Ravanipour_in_Vancouver%252C_Canada.jpg&w=640&q=50)
منیرو روانیپور
نویسنده ایرانی / From Wikipedia, the free encyclopedia
منیرو روانیپور (زادهٔ ۲ مرداد ۱۳۳۱) نویسندهی ایرانی-آمریکایی است. منیرو بهخاطر علاقه به اساطیر و آیینها (بهخصوص آیینهای جنوب ایران) و کاربردشان در داستانهای خود شهرت دارد و اولین رمانش اهل غرق (۱۳۶۹) بهشیوهٔ واقعگرایی جادویی نوشته شده و در آن از آیینهای روستای زادگاهش استفادهٔ فراوان کرده است. بخشی دیگری از شهرت این نویسنده بهخاطر حساسیت و حضور فعال او در جریانهای اجتماعی است.[1] اولین مجموعهداستان منیرو روانیپور کنیزو (۱۳۶۸) نام دارد که خودش میگوید: «اگر شاهد آتشزدن شهر نو نبودم کنیزو هرگز نوشته نمیشد.» او میگوید که به عنوان یک نویسنده وظیفه خود میداند دستکم به نسلهای بعد بگوید در کشورش چه خبر بوده است.[2]
منیرو روانیپور | |
---|---|
![]() روانی پور در ونکوور کانادا، ژانویه ۲۰۱۹ | |
زاده | ۲ مرداد ۱۳۳۱ (۷۱ سال) جفره، بوشهر |
زمینه کاری | نویسنده |
ملیت | ایرانی |
همسر(ها) | بابک تختی |
فرزند(ان) | غلامرضا |
داستانها و رمانهای منیرو روانیپور اغلب براساس تجربهها و سفرهای دورودراز او و قدرت تخیلی است که از کودکی با آن دمخور بوده. در نوشتههای او خیلی وقتها تخیل و واقعیت قابلتفکیک نیستند و زندگی در بیشتر داستانهایش در عین واقعیت در جهانی جادویی و سورئال میگذرد. تم اصلی داستانها مبارزه آدمی با ناکامیها و مصائب اجتماعی و طبیعی است، و سرفراز بیرون آمدن از آتش سختیهاست. زنها در داستانهای او نقشی اساسی دارند و در گذر از رنجها زندگی را تغییر میدهند و اغلب آیندهای بهتر میسازند. یکی از ویژگیهای مهم این نویسنده استفاده از امکانات اینترنتی است. او با استفاده از فیسبوک و توییتر و بلاگهای متعدد با خوانندگانش در سراسر دنیا ارتباط برقرار کرده. هرچند بیشتر سایت و بلاگهای او توسط جمهوری اسلامی بلاک یا بسته شده. او در بیشتر کشورهای جهان داستانخوانی و سخنرانی داشته و همچنان به سفر و حضور در مجامع ادبی ادامه میدهد. بسیاری آز آثار او به زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شده و در مجلات معتبر چاپ شدهاند.[نیازمند منبع]
او در دسامبر سال ۲۰۰۷ با همسر و پسرش به دعوت دانشگاه براوون به آمریکا رفت و در آنجا ماندگار شد.
داستان «رعنا» ی وی از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم (۱۳۸۲) جایزهٔ گلشیری برگزیده شده است.[3]