دودمان حاکم بر حکومتهای سلجوقی (۱۰۳۷–۱۳۰۷) From Wikipedia, the free encyclopedia
دودمان سلجوقی یا سلاجقه یا آلسلجوق، دودمانی تُرکنژاد از شاخه ترکان اغوز[1] سنیمذهب بودند که در سدههای پنجم تا ششم هجری قمری، با برپایی یک امپراتوری پهناور بر بخشهایی از آسیای غربی و آسیای صغیر مانند ایران، افغانستان، شام و ارمنستان امروزی فرمان میراندند.[2] بنیانگذار این سلسله طغرل بیک نام داشت که خود از نوادگان سلجوق بود و با شکست دادنِ سلطان مسعود غزنوی در نبرد دندانقان، در نیشابور بر تخت نشست و تحت سلطنت وی، سلجوقیان با ایجاد تسلط سیاسی بر خلافت عباسی در بغداد، رهبری جهان اسلام را به دست گرفتند.[3]
دودمان سلجوقی آل سلجوق سلاجقه | |
---|---|
کشور | سلجوقیان کبیر سلجوقیان روم سلجوقیان خراسان سلجوقیان شام سلجوقیان عراق عجم |
تاریخ بنیانگذاری | ۱۰۳۷ میلادی |
بنیانگذار | طغرل بیک |
عنوانها |
|
انحلال | سلجوقیان کبیر: طغرل سوم در جنگ با تکش کشته شد. (۱۱۹۴ میلادی) سلجوقیان روم: مسعود دوم کشته شد. (۱۳۰۷ میلادی) سلجوقیان دمشق: بغتاش توسط طغتکین خلع شد. (۱۱۰۴ میلادی) |
سلطنت در دودمان سلجوقی دو دوره متمایز داشت؛ یکی دوره اقتدار آن که روزگار سه پادشاه نخستین آنان یعنی طغرل، آلپ ارسلان و ملکشاه را دربر میگیرد و به سلجوقیان بزرگ مشهور است و دیگر دوره ضعف و انحطاط آن که پس از مرگ ملکشاه آغاز میگردد. در زمان سلطان ملکشاه این حکومت به اوج اقتدار خود رسید که از شرق تا ماوراءالنهر و از غرب تا دریای مدیترانه امتداد داشت. سلطنت سلاجقه بزرگ که پایگاهشان خراسان بود تا سال ۵۵۲ هجری قمری برقرار بود، و بعدها در نتیجه بروز اختلافات بر سر جانشینی میان شاهزادگان، اقتدار مرکزی از میان رفت و سرانجام سلطنت آنان به چند قسمت تجزیه و تقسیم گشت: به ترتیب سلجوقیان شام تا اوایل سده ششم، سلجوقیان عراق و کرمان تا اواخر سده ششم، سلجوقیان روم تا پایان سده هفتم، در قلمرو خود حکمرانی کردند.[4] آخرین شاه این سلسله از سلجوقیان عراق عجم بود و طغرل سوم نام داشت.
خاندان سلجوقی را از بازماندگان یکی از قبایل ترکان اوغوز میدانند. اوغوزها قبیلهای از ترکان، شامل ۲۴ طایفه بودند که این طوایف، خود متشکل از شعبهها و تیرههایی بود. قسمتی از تاریخچهٔ این قوم، با روایتهایی اساطیری و داستانی همراه است اما برای روشن شدن تبار آنان، ذکر میگردد. بنابر روایات اسلامی، فرزند ارشد نوح، که یافث نام داشت، از سوی پدر عهدهدار مشرق، ترکستان و نواحی اطراف آن شد و یافث که صحرانشین بود، در اصطلاح ترکان، اولجای خان نام گرفت. جانشین اولجای خان که پادشاهی بزرگ بود، دیب یاوقوخان نام داشت و پسرانی با نامهای قراخان، اورخان، گورخان و کرخان داشت، که قراخان جانشین پدر شد و اوغوز که ترکان اوغوز خود را منسوب به او میدانند، فرزند قراخان بود. دربارهٔ کودکی اوغوز روایتهایی مطرح شده که مجال بیان آن در این مقاله وجود ندارد اما دربارهٔ اقدامات او روایت است که اعمالش سبب نزاع او با پدر و عموهایش شد که پس از کشته شدن آنان، اوغوز به مدت ۷۵ سال به نزاع و درگیری با ایل عموهای خود پرداخت و پس از شکست آنان بر ولایتهایشان تسلط یافت و سپس به جهانگشایی پرداخت.[5] نوادگان و بازماندگان اوغوز که شامل طوایف و قبایل متعدد میشدند، در طی چندین قرن به جنگ و کشمکشهای درونی در میان اتحادیههای مختلف و حکومتهای ترک و نزاعهای و روابط بیرونی با امپراتوران چین و اطراف پرداختند و پس از گسترش اسلام و هجوم اعراب به نواحی شرقی، با آنان تماس پیدا کرده و دچار کشمکشهایی در ابتدا و روابطی در ادامه با آنان گشتند. آنان مدتی با اختیار و زمانهایی نیز تحت سلطهٔ امپراتوران چین یا حاکمان متعدد، به گذران زندگی پرداختند.[6] ترکان اوغوز علاوه بر این که در امپراتوری گوک-ترک، برجستهترین جایگاه را دارا بودند، از موقعیتی ویژه در اتحادیه تو-کیو نیز برخوردار بودند.[7]
خانهای ترک بر اساس کتیبههای اورخون، از دودمان ترکهای اوغوز یا توقوز اوغوز بودند. در برخی دیگر از روایات، منبع تأسیس امپراتوری ترکان را شخصی به نام بومین میدانند.[8] بر اساس اطلاعات همین کتیبه، اتحادیه توقوز اوغوزها با دارا بودن نه قبیله، وسیعترین بخش مغولستان را تحت سیطرهٔ خود داشتند.[9] علاوه بر این موارد، در کتیبههای اورخون که یادگار قرن هشتم میلادی هستند، دربارهٔ شکلگیری و ساختار درونی یک دولت ترک و عنوانها و منصبهای متعدد و غیره سخنانی رانده شده و یک دورهٔ پنجاه ساله از تاریخ ترکان که شامل ۶۸۰–۶۳۰ میلادی میباشد نیز تشریح شده است. دولت ترکان در قرن ششم، دارای تفاوتی واضح نسبت به دیگر دولتهای چادرنشین بودند که مشتمل بر اطاعت از یک دودمان فرمانروا به جای اطاعت از یک شخص بود. در کتیبههای ینی سئی نیز برای نخستین بار، از اتحادیهٔ آلتی اغوز که مشتمل بر شش قبیلهٔ اوغوز بودند، یاد شده است، که این کتیبهها در قرن هفتم به نگارش درآمدهاند.[10]
در اواخر سدهٔ دوم هجری (هشتم میلادی) اوغوزها راه مهاجرت به سمت غرب را در پیش گرفتند و از مسیر استپهای سیبری از طرف جنوب غرب تا دریاچهٔ آرال و مرزهای ماوراءالنهر و از طرف شرق تا رود ولگا و جنوب روسیه پیشروی کردند. سرانجام اوغوزها در استپهای شرق دریای خزر اسکان گزیدند و فرمانروایشان که به یبغو شهرت داشت، بر قلمرویی مشتمل بر بخشهای انتهایی رود سیحون (سیر دریای سفلی) تا رود ولگا، مسلط گشت. قلمرو اوغوزها را در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از دریای خزر تا حوزهٔ میانی سیحون (سیر دریا) دانستهاند.[11] هنگام تسلط ترکهای اوغوز بر حوزهٔ پایینی سیر دریا، که خارج از سیطرهٔ سامانیان قرار داشته، مهاجرانی از ماوراءالنهر با رضایت ترکان بومی، سه شهر مسلماننشین شامل جند، خووارا (خواره) و ینگی کنت (یانگی کند) به معنای سکونتگاه جدید را بنا نمودند که این شهرها تحت حکومت اوغوزهای غیرمسلمان قرار داشتند. ینگی کنت که در مصب رود سیحون واقع بود، پایتخت زمستانی یبغوی اوغوزها بود. استقرار اوغوزها در سرحدات و حاشیههای شمالی قلمرو سامانیان که مصادف با قرن چهارم هجری صورت پذیرفت، مقدمهٔ حوادث تاریخی بیاندازه مهم در دهههای بعدی و نقطهٔ آغاز حضور اوغوزها در صحنهٔ تاریخ اسلام به صورت واضح و روشن بود.[12]
تاریخ سیاسی و نظامی ترکان سلجوقی با ورود سلجک (سلجوق) به درگیریهای سیاسی و نظامی در سرزمینهای واقع در شمال شرق دریای خزر و شمال ماوراءالنهر که مصادف با نیمهٔ دوم سدهٔ چهارم هجری بوده است، آغاز شد.[13] سلجوق فرزند شخصی بود که دقاق، تقاق یا یقاق یا لقمان نام داشت. دقاق به تمریالیغ که به معنای سخت کمان است، شهرت داشت و عدهای از منابع او را با واسطهٔ ۳۳ نسل، به افراسیاب بن پشنگ (شاه اساطیری توران) میرسانند، که عدهای از مورخان این نسبنامه را ساختگی میدانند. دقاق از اعضای طایفهٔ قنق که خاستگاه فرمانروایان اوغوز بود، بهشمار میرفت و از امیران معتبر یبغو بود. روایتی نیز خدمت آنان در درگاه شاه خزران را بیان میدارند. سلجوق به علت مقام ارجمند دقاق در حکومت یبغوی اوغوزها، پس از پدر و از جانب یبغو، عهدهدار سمت سوباشی (فرماندهی لشکر) شد.[14] پس از مدتی روابط میان یبغو و سلجوق به علل مختلفی که منابع بیان میدارند و بهطور کلی مشتمل بر افزایش روزافزون قدرت سلجوق، حسادت و فتنهانگیزی همسران یبغو و حسادت یبغو به قدرت و مقام سلجوق میباشد، رو به تیرگی نهاد و موجب شد سلجوق به اجبار به همراه یاران و احشامش، در سدهٔ چهارم هجری (واپسین دههٔ سدهٔ دهم میلادی) به سوی جند متواری گشت.[15] در آنجا وی به همراه خاندانش به دین اسلام گروید و سلجوق مذهب حنفی اختیار نمود که در نتیجه، خاندان سلجوقی و زیردستانشان نیز به مذهب حنفی گرویدند.[16] او را نخستین فرد از از ترکمانان اوغوز میدانند که اسلام اختیار کرده است. البته عدهای از محققان به واسطهٔ نامهای فرزندان سلجوق که شامل میکائیل، موسی و اسرائیل میباشد، او را یهودی یا مسیحی نستوری مذهب میدانند،[17] که این فرضیه نمیتواند قابل تکیه باشد زیرا اسامی یاد شده، اسلامی هم میباشند. سلجوقیان دو مرتبه در سال را به سفر مشغول بودند و نخست سفر زمستانی به نور که در نزدیکی بخارا واقع بود و دیگری نیز سفر تابستانه به سغد که در نزدیکی سمرقند قرار داشت، را شامل میشد.[18] آنچه به حقیقت نزدیکتر مینماید این است که ایل سلجوقی پس از وصول به حدود و مرزهای ماوراءالنهر و استقرار در آن مکان، از مذهب شمنی ترک و مغولی خود فاصله گرفته و به اسلام گرویدهاند. از اقدامات او پس از سکونت در جند و پذیرش اسلام، از نجات ساکنان بخش سفلای سیردریا از خراجی که بر عهدهٔ آنان بود، خبر دادهاند که بر همین اساس، روابط نزدیک و تنگاتنگی میان مسلمانان ساکن این منطقه و بازماندگان سلجوق برقرار گشت. سلجوق، در سن ۶۷ یا ۱۰۰ سالگی و در شهر جند وفات یافت و در همان مکان نیز به خاک سپردهشد.[19]
ورود سلجوقیان به ماوراءالنهر را پس از درگذشت سلجوق یا در زمان حیات وی و به رهبری پسرانش، میدانند. روایات در باب تعداد فرزندان سلجوق و نام آنان، متفاوت است، اما سه نام در تمام روایات تکرار شدهاند که شامل اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل میباشند. دو نام دیگر نیز بر طبق بعضی روایات شامل یونس و یوسف میباشند. عدهای وارثان سلجوق را متشکل از چهار پسر به نامهای اسرائیل، موسی بیغو، یونس یا یوسف و میکائیل میدانند.[20] پس از سلجوق پسرانش، اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل به همراه فرزندان میکائیل که طغرلبیک و چغریبیک بودند، وارد چرخهٔ نزاعها و درگیریهایی که در ماوراءالنهر و خوارزم در جریان بود، شدند[21] و در خدمت کسانی مانند سامانیان که به آنان اطمینان برخورداری از مراتع برای احشامشان را میدادند، درمیآمدند و حتی در برابر دیگر ترکان پایداری میکردند.[22] در اواخر دورهٔ سامانیان وقایعی روی داد و عدهای از ترکان برای جنگ به دیگر ترکان، در ابتدا به امیر سامانی یاری رسانده و دشمنانش را شکست دادند اما در ادامهٔ راه به سامانیان خیانت کرده و از آنان روی گردانیدند که بحثهایی پیرامون نقش خاندان سلجوق و دیگر ترکان در این زمینه شکل گرفته که در بعضی انگشت اتهام به سمت سلجوقیان دراز شده و در بعضی دیگر آنان را تبرئه کردهاند. پس از گذر از دورهٔ سامانیان، سلجوقیان به اطاعت از قراخانیان روی آوردند و در خدمت آنان درآمدند و به زندگی کوچنشینی خود ادامه داده و قدرت خود را افزایش دادند. آل سلجوق با شخصی از قراخانیان به نام علی تگین همکاری کردند و او را در تصرف بخارا در سال ۴۱۱ هجری، یاری رساندند و سپس بزرگان سلجوقیان به وصلت با دختر علی تگین اقدام نمود که به دریافت جایگاهی ممتاز در حکومت علی تگین منجر شد.[23]
از سمت دیگر، محمود غزنوی با بهرهگیری از اغتشاشاتی که در قلمرو قراخانیان در جریان بود و به بهانهٔ رهایی بخشیدن ستمدیدگان از ظلم علی تگین و در حقیقت با محقق نمودن آرزوی خویش و حضور در آن سوی جیحون و سرکوب علی تگین که بر بخارا و سمرقند تسلط داشت، به آن ناحیه لشکرکشی نمود که با ورود او به ماوراءالنهر، علی تگین به بیابانها گریخت و متحدش اسرائیل بن سلجوق نیز پنهان گشت.[24] بر اساس روایات مختلف، اسرائیل با وقوف یمین الدوله به مخفیگاهش دستگیر شد و به سوی غزنین و سپس به سمت هند فرستاده شد و تا پایان عمر در آنجا بود. اما بنابر دیگر روایات موجود، محمود یکی از برادران را برای حضور در بارگاهش دعوت نمود که اسرائیل به علت تقدم و ارشد بودن، به این دعوت رفت و در آغاز نیز محمود با او به گرمی و مهربانی و با احترام برخورد نمود و لشکریان فراوانش را نیز بازگرداند اما با اطلاع بر قدرت روزافزون سلجوقیان و تعداد پرشمار آنان، او را که رهبر سلجوقیان بود، به همراه یارانش دستگیر نمود و در قلعهای در هند جای داد که اسرائیل در همانجا جان سپرد.[25] محمود برای جلوگیری از شورش و قیام سلجوقیان، به آنان اطمینان داد که این واقعه تصادفی و موقتی است و به زودی رفع میگردد. خاندان سلجوقی نیز در ابتدا قصد خروج علیه محمود را داشتند اما به واسطهٔ پیام او و همچنین قدرت و هیبت محمود غزنوی از این کار منصرف گشتند.[26]
ترکمانان از سلطان محمود غزنوی درخواست نمودند تا به آنان اجازه دهد در خراسان ساکن شوند و از امکانات محیطی آن بهرهمند گردند، زیرا در مکانی که حضور داشتند، از تنگی چراگاه و ستم امیران در عذاب بودند. محمود نیز به واسطهٔ لشکر قدرتمند خویش، غرور خود و تصور منهدم شدن قدرت سلاجقه با مرگ رهبرشان، نصایح و مشورتهای اطرافیانش را نادیده گرفت و به ترکمانان اجازهٔ حضور در خراسان را ابلاغ نمود.[27] ترکمانان به واسطهٔ این اجازه از رودخانهٔ جیحون عبور نمودند و در بیابان سرخس، فراوه و باورد سکونت گزیدند.[28] روایتی نیز اقامت آنان میان نسا و ابیورد را مطرح میکند.[29] یکی از مخالفان سرسخت این تصمیم محمود، ارسلان جاذب امیر طوس بود که به مخالفت علنی با این تصمیم پرداخت اما محمود به هشدارهای او وقعی ننهاد و او را سختگیر خواند. عدهای نیز نیروی قابل اتکای ترکمانان و درآمد حاصل از حضورشان در خراسان را از دلایل موافقت سلطان محمود با این امر، بیان میدارند. بدین ترتیب ترکمانان در خراسان اسکان یافتند و از چراگاههای گسترده و نعمتهای فراوان آن بهره جستند اما پس از مدتی به چپاول و طغیان اقدام نمودند. مردم از آنان شکایت به سلطان محمود بردند و سلطان نیز ارسلان جاذب را فرمان به سرکوب آنان داد؛ اما او نتوانست بر اوضاع مسلط شود در نتیجه سلطان در نامهای دیگر او را سرزنش نمود اما ارسلان خواستار حضور سلطان محمود در آنجا جهت سرکوب ترکمانان گشت و محمود نیز با آزردگی و خشم فراوان در سال ۴۱۹ هجری به سمت طوس حرکت کرد. سلطان پس از دیدار با ارسلان در جریان مشکلات و وقایع قرار گرفت و نیرویی فراوان را در اختیار ارسلان قرار داد تا ترکمانان را سرکوب نماید و ارسلان نیز در در نبردی در نزدیکی رباط فراوه، آنان را شکست داد. در جریان این شکست عدهای از ترکمانان کشته و عدهای اسیر شدند و بقیه نیز به سوی بلخان، دهستان گریختند.[30] ترکمانان با وجود این شکست سخت کاملاً از میان نرفتند و در انتظار نشستند تا بار دیگر به سرزمینهای گذشته بازگردند.[31] پس از مرگ سلطان محمود، ترکمانان امیدوار شدند که به خراسان بازگردند و در این راه با نامهنگاریهایی به سلطان مسعود و قبول تعهداتی، وارد آن سرزمینها گشتند. ترکمانان پس از مدتی اقدامات خود را از سر گرفتند و به تاخت و تاز و غارت در خراسان پرداختند. یکی از مواردی که موجب پیشرفت کار آنان شد، عدم توجه کافی سلطان مسعود به خطر واقعی آنان و تمرکز مسعود بر روی هند بود که در پایان موجب شکست سنگین مسعود و سقوط سلسلهاش و مرگ او گشت. ترکان سلجوقی در چندین جنگ در ایالات مختلف به رویارویی با مسعود پرداختند و هر بار او یا عاملانش را دچار هزیمت نمودند.[32]
این بخش نیازمند گسترش است. میتوانید با افزودن به آن کمک کنید. |
# | نام | فرمانروایی
(میلادی) |
زندگی
(میلادی) |
خویشاوندی | |||
---|---|---|---|---|---|---|---|
پادشاه | نام کامل | از | تا | زاده | وفات | ||
۱ | طغرلبیک | ابوطالب رکنالدین محمد | ۱۰۳۷ | ۱۰۶۳ | ۹۹۳ | ۱۰۶۳ | پسر میکائیل |
۲ | آلپارسلان | ابوشجاع عضدالدین محمد | ۱۰۶۳ | ۱۰۷۲ | ۱۰۲۹ | ۱۰۷۲ | برادرزادۀ طغرلبیک / پسر چغریبیک |
۳ | ملکشاه یکم | جلال الدوله معز الدنیا و الدین ابوالفتح حسن | ۱۰۷۲ | ۱۰۹۲ | ۱۰۵۵ | ۱۰۹۲ | پسر آلپارسلان |
۴ | محمود یکم | ناصرالدنیا و الدین محمود | ۱۰۹۲ | ۱۰۹۴ | ~ | ~ | پسر ملکشاه یکم |
۵ | برکیارق | ابوالمظفر رکنالدین برکیارق | ۱۰۹۴ | ۱۱۰۵ | ۱۰۸۰ | ۱۱۰۵ | پسر ملکشاه یکم |
۶ | ملکشاه دوم | معزالدین ملکشاه | ۱۱۰۵ | ۱۱۰۵ | ~ | ~ | پسر برکیارق |
۷ | محمد یکم | غیاثالدین محمد تپر | ۱۱۰۵ | ۱۱۱۸ | ۱۰۸۲ | ۱۱۱۸ | پسر ملکشاه یکم |
۸ | احمد سنجر | معزالدین ابوالحارث احمد سنجر | ۱۰۹۷ | ۱۱۵۷ | ۱۰۸۵ | ۱۱۵۷ | پسر ملکشاه یکم |
سلطانهای ایران و عراق | |||||||
۸ | محمود دوم | مغیثالدین ابوالقاسم محمود | ۱۱۱۸ | ۱۱۳۱ | ۱۱۰۵ | ۱۱۳۱ | پسر محمد یکم |
۹ | داود | غیاثالدین داود | ۱۱۳۱ | ۱۱۳۱ | ~ | ۱۱۳۱ | پسر محمود دوم |
۱۰ | طغرل دوم | رکنالدین ابوطالب طغرل | ۱۱۳۴ | ۱۱۳۴ | ۱۱۰۹ | ۱۱۳۴ | پسر محمد یکم |
۱۱ | مسعود | غیاثالدین ابوالفتح مسعود | ۱۱۳۴ | ۱۱۵۲ | ۱۱۰۸ | ۱۱۵۲ | پسر محمد یکم |
۱۲ | ملکشاه سوم | معینالدین ملکشاه | ۱۱۵۲ | ۱۱۵۳ | ~ | ۱۱۶۰ | پسر محمود دوم |
۱۳ | محمد دوم | رکنالدین محمد | ۱۱۵۳ | ۱۱۵۹ | ۱۱۲۸ | ۱۱۵۹ | پسر محمود دوم |
۱۴ | سلیمانشاه | غیاثالدنیا و الدین سلیمان | ۱۱۵۹ | ۱۱۶۰ | ~ | ۱۱۶۱ | پسر محمد یکم |
۱۵ | ارسلانشاه | معزالدین ارسلان | ۱۱۶۰ | ۱۱۷۶ | ~ | ۱۱۷۶ | پسر طغرل دوم |
۱۶ | طغرل سوم | ابوطالب رکنالدنیا طغرل | ۱۱۷۶ | ۱۱۹۴ | ~ | ۱۱۹۴ | پسر ارسلانشاه |
دقاق تیمور یالیغ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلجوق بیگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارسلان اسرائیل | میکائیل | موسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیم ینال | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلیمان یکم | منصور | سلیمان | قرا ارسلان قاورد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تتش | تکش | ارسلان ارغوان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داود | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلیمانشاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیقباد دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قلیچ ارسلان چهارم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیخسرو سوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.