تأثیر آیینهای کهن ایرانی بر آیین زرتشت
From Wikipedia, the free encyclopedia
تأثیر آیینهای کهن ایرانی بر آیین زرتشت به آیینها و باورهای اقوام ایرانیتبار و مردمان بومی فلات ایران در روزگار پیش از زرتشت و چگونگی بازتاب این آیینها بر نوآوری دینی آیین زرتشت میپردازد. ساکنان و اقوام بومی ایران، که قبل از ورود آریاییها در نقاط مختلف فلات ایران سکونت داشتند، دارای باور مهرپرستی بودند. ارج گذاشتن به گیاهان و درختان و همه رستنیها و جانوران سودمند برای جهان هستی، در میان ایرانیان آیین همگانی بودهاست. برای شناخت دین در ایران باستان میتوان به دو سرچشمه اوستا و سنگنبشتههای هخامنشی بازگشت.[1] در اوستا چندینبار واژهٔ «ائیریه» برابر با آریایی بازگو شدهاست. «ائیریه» شکل باستانی واژهٔ «آریا» ست که برای یادکرد از همگی نژاد ایرانی و هندی آریایی بهکار میرود.[2]
دین کهن مردمان ایرانیتبار برگرفته از باورهای کهنتر آریاییهاست که در آن نیروهای کیهانی و روان مردگان ارزش بسزایی داشتند. با پیشرفت این باورها، هر یک از بخشهای جهان، به مانند خدایی درآمدهبود و بدینگونه خدایان بسیاری بر سرنوشت جهان فرمانروایی میکردند. در این رشته باورهای کهن آریاییها، دو دسته از خدایان بودند که به آنان اهوره (نیروهای نیک) و دیوه (نیروهای پلید) گفته میشد. در میان این مردمان این باور بود که در جهان دو آیین و قانون هست: ارته یا سامان و پارسایی و دروغ یا آشوب. مردمان هندوایرانی در زمانی بسیار کهن، به خدا-پدری باور داشتند که با نام و ویژگیهای گوناگونی خوانده میشد. همهٔ خدایان چه اهوراها و چه دیوها، فرزندان او بودند، ولی خود او در آفرینش و کارهای جهان هیچ گونه خویشکاری بر دوش نداشت. این اندیشه در ایران با نام آیین زروانی شناخته شدهاست.[3] این آیین کهن هندوایرانی، در سرزمین ایران چندبار دگرگون شد. در گام نخست، دیوان از خدایی افتادند و به نمودهای نیروی بدی دگرگون شدند. در گام آینده، یک ویژگی دیگر، ایزدی به نام اهورامزدا بر سر جهان خدایان افزوده شد. اهورامزدا در نوشتههای هندی به چشم نمیخورد. دگرگونی سومی که در ایران رخ داد، از ارزش افتادن زروان در دین زرتشت بود.[4]
زرتشت کیش کهن آریایی را از پایه دگرگون داد. او ستایش ایزدان باستان را قدغن کرد و ستایشگرِ خدایی یگانه به نام «اهورامزدا» گردید[5] این جابجاییها در بخش گاتهای اوستا به چشم میخورد. گرچه بخشهای دیگر اوستا (یشتها و یسنا) با اینکه پایههای زرتشتی دارد، ولی یادآور آیین کهن آریاییها است. در این بخشها گروهی از ایزدان، فرشتگان و چهبسا دیوان، همان پروردگاران آریایی هستند که در بین ایرانیان و هندوان همسان بودند.[6] وندیداد یا کتاب فرمانها و دستورهای مزدیسنان نیز بخش دیگری از اوستاست که برای شناخت و دریافت بخشی از باورها و کیشهای پیش از زرتشت بکار میآید. این بخش یا بهدست مغان یا با روادید خود آنان فراهم شدهاست. بیشتر بخشها و بندهایی که به نام پایه و بنیادهای دینی در وندیداد شمرده شدهاند، یا در دین آغازین زرتشت رد شده یا هیچ یادی از آنان نشدهاست؛ پس، دین زرتشت را شاید بتوان با دو نام گوناگون شناساند: یکی آیین زرتشت و دیگری آیین مزدیسنا. آنچه به نام آیین زرتشت نامیده میشود، دستهای نکتهها است که از گاهان و سرودهای خود زرتشت برمیآید. در برابر، آنچه آیین مزدیسنا خوانده میشود، نوشتههای اوستا و پهلوی و اندیشههای گاهانی است که به باورهای ایرانیان پیش از زرتشت، آمیختهاست. آیین مزدیسنا همان آیین کهن است که از صافی باورهای زرتشت گذشته، و تنها رنگ آن را پذیرفته و به دوران امروزی رسیدهاست و بیشتر از آن با نام اوستای نو یاد میکنند.[7]
از روی کمبودِ آگاهیهای تاریخی تا کنون، هنوز نمیتوان به سادگی از روی گزارش اوستا زمان و جایگاه پیدایش آیین زرتشت را بهدرستی روشن کرد یا از چگونگی گسترش آیین مزدیسنا در ایران باستان آگاه شد. در این باره گفتگو و گمان بسیار است. دربارهٔ اینکه از چه زمانی گسترش آیین زرتشت در ری (که هستهٔ پایگاه مغان بود) آغاز به شکوفایی کرد، نشانهها و گواه روشنی تا امروز در دسترس نیست. همچنین، با همه دستاوردهای دانش باستانشناسی، زبانشناسی تطبیقی، زبانشناسی تاریخی، مردمشناسی و تاریخ، هنوز دربارهٔ دین هخامنشیان یک دیدگاه بی چون و چرا در میان نیست. در این ناآگاهی نوشتههای نویسندگان یونانی و رومی، در به دست آوردن پیش زمینهای از جنبشهای دینی و دگرگونی و پیچیدگی و نوکیشی و دینآوری ایران باستان مورد توجه پژوهشگران هستند.[8]